گمان کنم بین جزم اندیشی و شعر بایستی رابطه ای مستقیم برقرار باشد .
ریختن مفاهیم در قالب تغییر ناپذیر و موزون که قابلیت تغییر و تبدیل کمی داشته باشد ، از جزم اندیشی و تمایل به ابدی ماندن آن مفهوم و برداشت سرچشمه می گیرد .
همچنین بخاطر سپردن مفاهیم با شعر و غزل ( آن گونه که در جامعه ما مرسوم است ) نوعی مانع بر سر راه اندیشیدن و تغییر دادن فکر اولیه ، شاخ و برگ دادن به آن و ... بوجود می آورد .
این جاست که ناگزیر به مفسر نیاز پیدا می شود .
مفسر بایستی واقعیات جدید را با قالب خشک و متصلب شعری که در گذشته سروده شده است همخوان و هماهنگ نماید .
این میان چه باک اگر اندکی از واقعیت نیز سابیده شود ! .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر