۱۳۹۴ اردیبهشت ۱۵, سه‌شنبه

چرا به "نوری زاد" ها خوش بین نیستم ؟

شخصیت شناسی نوری زاد ها 


در تاریخ 29 بهمن 1393 در یادداشتی تحت عنوان   فلسفه وجودی نوری زاد ها   نوشتم  :

"فلسفه وجودی و کاربرد  نوری زاد ها میان فعالان و کنشگران سیاسی  ، حداقل ، همین می تواند باشد که اهداف جنبش ها و کنش ها را در حد محدود و بی خطر نگاه دارند"


برخی دوستان بنده مورد عتاب قرار دادند که : 
"تو همواره پست های نوری زاد را به اشتراک می گذاشتی و از شجاعت و رشادت او تعریف می کردی ، چگونه شد که یکباره تغییر عقیده دادی ! ؟ " 
حتی یکی از عزیزان برای ام نوشت :  "روی کجا نگاه می کنی و این ها را می نویسی ! ؟ "
 از این روی  تصمیم گرفتم در کار "نوری زاد"  ها اندیشه کنم : 
با "نوری زاد"  ها چه باید کرد ؟ 
آیا بایستی مانع تظاهر به "مبارزه با رژیم"  توسط  آن ها شد ؟ 
آیا از این که سوار بر امواج توفنده انسانی بار دیگر خبطی و اشتباهی اجتماعی و تقریبا همگانی را برنامه ریزی کنند بایستی ترسید ؟ 
چنانچه بطور مثال همین فردا "نوری زاد" ی از راه برسد ، رهبر را دشنام بگوید ، روز روشن برای سپاه و اطلاعات خط و نشان بکشد ، انتقاد کند ، با قلدری اموال خودش و برخی دیگر را از سپاه یا اطلاعات بازستاند یا مانند فیلم  pay back   برای بازپس ستاندن پول اش با مخوف ترین  جنایتکاران و باند های مافیایی در افتد ، تکلیف ما چیست ؟
اساسا مگر کجای کار نوری زاد ایراد دارد ؟ 
نوری زاد ها مگر چه کرده اند ؟ 
هیچ ! ، نوری زاد ، زمانی ، تحت تاثیر جریانات ، احساسات و عواطف ، منافع شغلی ، بوروکراتیک ، صنفی ، خانوادگی ، اجدادی یا این قبیل دلایل به جای مردم تصمیم گرفته است .
فقط همین ! ، یعنی پیش خودش تصور کرده :  "برکشیدن رهبری آقای خامنه ای و تسلط کامل این سازوکار بر قوای مملکتی ، کشوری و لشکری ، به نفع مردم ، کشور ، اسلام و مسلمین و ... می باشد". 
از زمانی که در آمریکا آرنولد شوارتزینگر وارد سیاست شد ، می شد پیش بینی کرد  که : 
بازیگران حرفه ای و یا اعضای حرفه بازیگری جذب بازار سیاست خواهند شد . 
همان گونه که در یادداشت تاثیر هالیوودی  Halo Effect       توضیح دادم  افرادی که به روش های سمعی بصری ، رادیو تلویزیونی و نمایشی روی مردم تاثیر گذار می باشند می توانند در آن ها خطای شناختی  در مورد سایر خصوصیات خودشان ایجاد کنند . 
یعنی بطور مثال مردم آن ها را عدالت خواه ، حقیقت جو ، حق طلب و واجد سایر صفات اخلاقی نیک بپندارند (همان اشتباهی که در مورد آخوند ها رخ داده است ) . 
نوری زاد و نوری زاد ها مادام که روش های قدیمی حل مسئله شان را زمین نگذاشته اند در زمین ملت و برای ملت بازی نمی کنند ، شاید نیاز های شخصیتی خودشان را ارضا کنند اما نفع درست و درمانی از رفتار سیاسی اجتماعی شان عاید مردم نمی گردد . 

نوری زاد مدعی است که بخاطر این که   بجای آن ها و از طرف همه آن ها تصمیم گرفته که : برکشیدن آقای خامنه ای و افزایش حیطه نفوذ و اقتدار او بر قوای کشوری به نفع همه آن هاست ، از مردم عذرخواهی کرده است . 
اکنون متوجه شده است که برکشیدن آقای خامنه ای اشتباه بوده زیرا وی بجای مردم و از طرف آن ها تصمیم می گیرد و برای حق حاکمیت آن ها ارزشی قائل نیست .
بنابراین در راستای جبران آن اشتباه اینک نوری زاد بجای مردم و از جانب آن ها تصمیم گرفته است که :
 برکشیدن خاتمی و مسلط ساختن او بر قوای سه گانه به نفع همه مردم است ! . 
یعنی آقای خاتمی را در جایگاهی قرار دهد که بتواند بجای مردم و از طرف آن ها تصمیم بگیرد ! .

نوری زاد چه تصوری از جایگاه خودش بین مردم دارد که رفتار خودش را "هاراگیری" می نامد ؟
انتظار دارد مردم به سخن او که "تک و تنها" مانده است توجه کنند به او اطمینان کنند و توصیه او در مورد خاتمی را بپذیرند ؟
آیا وی تا این حد مردم را ساده لوح می پندارد ؟
نوری زاد در دورانی که به اشتباهات خویش پی برده آیا به این نیندیشیده که راه چاره ، براه انداختن کارناوال یک نفره ایران گردی نیست ؟
آیا نمی داند یا نیندیشیده که : 
یک قهرمان دیگر ، 
یک شعبده باز و بازیگر دیگر ، 
یک اکبر گنجی یا مهدی خزعلی ، یا تاج زاده ، دیگر ، 
چیزی نیست که مردم ما نیاز دارند ، بلکه مردم ما تشکیلات ، همبستگی و سازمان دهی نیاز دارند ، آیا نوری زاد  هیچ یک از جناح های اپوزیسیون فعلی را برای پیوستن و آغاز یک کار جمعی مناسب ندانسته است ؟
نوری زاد هنوز مردم را از خودش و خودش  را از مردم نمی داند * :
"نوری زاد"  ها هنوز از مهندسی افکار عمومی  دست برنداشته اند . 
یکی از آن ها از درون زندان برای مردم رئیس جمهور تعیین می کند
یکی دیگر  در حین ایرانگردی و وبگردی ، نقاشی ، کارگردانی و فیلمسازی ، یک تنه ، تک و تنها : ...  رهبر تعیین می کند ! .
و نوری زاد دیگری از آن سوی مرز ها ضمن حفظ همین نظام !  :  دین جدید ، امام زمان جدید و اسلام جدید می سازد ! .
نوری زاد ها مبارزه با رژیم را تبدیل به کمدی و کاریکاتور می کنند ، رفتار قهرمان منشانه و مصاف یک تنه آن ها با رژیم ، ساختگی بودن این مبارزه را فریاد می کند .
 منطبق نبودن روش مبارزه آن ها با واقعیات و راهکار های واقعی و عملی که دیگر مبارزان استخوان خرد کرده در پیش گرفته و می گیرند ، مبارزه با رژیم را به نوعی قهر و آشتی بچگانه و نُنُر بازی و ادا و اطوار های خانوادگی ، یا نوعی شبیه خوانی ، نقالی ، پرده و تصویر گردانی تبدیل می نماید .
 احساس  ( یعنی همان ریسمان سیاه و سفیدی که مردم ما بایستی مراقب باشند دوباره و چند باره و چندین باره از آن سوراخ گزیده نشوند ) ،  کیج و تظاهرات عاطفی  در رفتار نمایشی و هیستریک به اصطلاح مبارزاتی آنان غلبه دارد . 

=======================================================
پا ورقی : 
چهار : من شخصاً با این متنفران، مخالفم. چرا که این همه تنفر، اگر با پدیده های واقعی همسنگ نباشد، مثل موریانه پیکره ی روانیِ جامعه را می جود. مردمان متنفر، نه بر زمین واقعیت ها، که در آسمان آرمان های خود پرسه می زنند. این مردمان، از همه ی فوت و فن مخالفت، تنها تنفرش را آراسته اند. تنفر را هم در زرورقی از ترس – آنهم در لایه های پنهان درون خود – پیچانده اند ... .


۲ نظر:

mahbodan گفت...

ممنونم از دقتت
نوری زاد ممکن است حقیقتا خودش باشد. اعتقادش و عملش همین باشد.
اما نوری زاد به یک دلیل تا خودش را واکسینه نکند نمی تواند ناقد حکومت باشد.
نوری زاد از درون حکومت تلاش دارد حکومت را نقد کند. نتیجتا همان کاری را توصیه که حکومت می کرده است. نوری زاد آلوده به تشعشعات حکومت موجود است. اگر به او بگوئید بیا یک قانون اساسی تازه برای ایران بنویسیم و از زحمات جناب خامنه ای تشکر کنیم،او فقط گیج می ماند. چرا چون یاد نگرفته بی جمهوری اسلامی بیاندیشد. جناب خمینی و جناب خامنه ای در اداره و تغییر قانون اساسی نظام جمهوری اسلامی سختی ندارند چون نظام را آنها طراحی کرده اند (نه فقط دو نفر البته).
اما نوری زاد ناتوان است. او فورا دست به ترجمه قانون اساسی یکی از کشورها می زند.

نوری زاد ناخودآگاه همان فرزند انقلاب است که خوشباورانه معتقد به اصلاح سیستم از طریق اصلاح افراد سیستم هستند.

اما مشکل نظام جمهوری اسلامی عمیق است: مردم در این حکومت نقش کنترلی ندارند. نتیجتا تکنوکراتها و بروکراتها هم مرغابی صفت هستند. و سیستم هی سنگین تر می شود تا هزینه های بالاسری تایتانیک را به تاریخ بسپارد.

جمهوری اسلامی باید قدری ناسیونالیسم به فضای سیاسی و اجتماعی تزریق کند.
گرنه عاقبتش خوش نیست.

san an گفت...

نوری زاده صرفن یک فرد نیست نماینده ی یک تفکراست همان تفکر استبدادی که آنچنان در پوست وخون ما ریشه دوانده است که حتا سالها زندگی در دیار دیگر هم نمیتواند تغییری در آن حاصل کند.
مشکل دیگر توهم همه چیز دانی است که دامان همه ی ما را گرفته است در سرزمینی که سرانه مطالعه به شدت پایین است؛ کسانی که حتا اندکی مطالعه دارند دچار این توهم همه چیز دانی میشوند که منجر به آن میشود که به خود اجازه دهند به جای دیگران صحبت کنند فکر کنند و تصمیم بگیرند واز بالا به جامعه ی پیرامون بنگرند.حتا آن عذر خواهی هم ناشی از همان نگاه از بالا است نه پذیرفتن اشتباه !این مشکل زمانی که فرد رسانه ای در اختیار دارد به شکل امثال نوری زاده بروز می یابد. نمونه های داخلی از این دست افراد نیز رو به افزایش هستند.