۱۳۹۴ اردیبهشت ۲۵, جمعه

بی ایمانی و کفر

از آن جایی که ما انکار واقعیت های عینی ، مشهود و ملموس را "ایمان " نام نهاده ایم ، بنابراین هنگامی که تصور یا ادعا می کنیم که ایمان داریم ، در واقع ، بی ایمان شده ایم .
یعنی روابط واقعی بین پدیده های عالم هستی را انکار کرده ایم .
از آن جایی که کفر به معنی پوشاندن است ( پوشاندن حقیقت ، انکار واقعیت ) بنابراین ، در واقع "کافر" کسی است که روابط کنش واکنش ، علت و معلول ، روابط مسلم و قطعی بین پدیده ها و رخداد ها را انکار می کند ، بنابراین باور کردن این گونه را می توان کفر ، کافر شدن نامید .

ما مردم بی ایمانی هستیم
ایمان نداریم که همه بایستی با هم به رفاه و شادمانی برسیم
ایمان نداریم که :
هر کاری راهکاری دارد و از راه اش بهتر است انجام شود نه لزوما با پارتی بازی و آشنا پیدا کردن و زدوبند و ...
به قوانینی که هر روزه با چشمان خود می بینیم ایمان نداریم ، به قوانینی ایمان داریم که فکر می کنیم مخفی است کسی از آن ها خبر ندارد و انحصارا فقط ما و چند تن دیگر از آن ها با خبر هستیم .
نمی شود بدون پول و پارتی به جایی رسید .
و این ها را چه کسانی در ذهن ها ایجاد کرده اند :
کسانی که زودتر به ثروت برسند برای پیشگیری از دست یافتن دیگران به آن :
یکی را تربیت می کنند  که در مورد مال دنیا بد بگوید
دیگری را می گویند در مورد شهادت بگوید ، ایثار ، اخلاص ، از خود گذشتگی ...

برای اینکه مردم عادی :
از دنیا ، از سهم شان از دنیا ، دست بشویند ، حتی بیش تر :
از تنها ثروتی که دارند یعنی از حق حیات ، از حق زنده بودن و زندگی کردن نیز چشم پوشی کنند و آن را بی دریغ در طبق اخلاص قرار دهند و به تصور خود با خدا معامله کنند ! .
خدایی که خواسته های اش همه در نهایت به منفعت حلقه بسته ای است که دور تا دور میدان نقش جهان اصفهان را ( به طور سمبلیک ) تشکیل می دهد :
دکانِ بازار (قیصریه ) ، دکانِ دولت (عالی قاپو) ، دکانِ دین (مسجد شاه)
و ثروت و منابع حیاتی از جمله آب !  از سرتاسر چهارمحال و بختیاری ، کوهرنگ و سمیرم ، و سایر بخش ها و روستاها به سوی آن روان است .

هیچ نظری موجود نیست: