نقش روستا و شهر
نقش حومه ها نسبت به شهر
در تحلیل های روزمره ما در مورد توسعه ، در مورد ریشه های این پسرفت اجتماعی ،
برخلاف رویه معمول که همگان سعی در جدا ساختن خود از هر چه روستایی است دارند ،
رفتار روستایی ، فرهنگ روستایی ، تفکر روستایی
مذموم است .
همه از آن فاصله می گیرند .
اما بایستی گفت : روستائیان چندان در ایجاد فاجعه و پسرفتی که در آن گرفتار آمده ایم مقصر نیستند .
درست است که روستائیان به شهر ها آمدند و هیئت های مذهبی ( که بعدها به عنوان هسته های مافیایی-تروریستی قدرت را غصب و تقسیم و جابجا کردند ) را تاسیس نمودند ، اما بایستی از خود پرسید :
"به جای تاسیس این هیئت ها بایستی جذب کدام نهاد شهری از پیش تاسیس شده می شدند تا مسائل "زندگی پر از مسئله" جدید شان را حل کنند ؟ "
اتفاقا همین شهر نشینان ، یعنی کسانی که زودتر در شهرها مستقر شدند و ساختار دولت مدرن را تشکیل دادند ، پل های پشت سر را خراب کرده ، نردبان ها را برداشتند و بین خودشان با روستا دیوار محکمی کشیدند ، و به شدت تلاش کردند روستا ها را روستا باقی نگاه دارند .
این دیوار نامرئی را جایی "فضای سبز" نامیدند ، در جای دیگری اسم آن را "منطقه حفاظت شده" گذاشته و یا به روش های گوناگون دیگری سعی در تغییر نیافتن ظاهر آن کردند .
این دیوار محکم بر سر راه تغییر روستاها و حومه ، در بیشتر مناطق شهری به سادگی "کنترل نحوه ارائه یا عدم ارائه جواز ساخت و ساز" بود .
امروزه ، بیشترین مشکل مدیریتی و کارآمدی را از ناحیه نیروی انسانی برخاسته از محله هایی که در آن ها جواز ساخت ارائه نمی شد ( و حتی امروزه نمی شود ) متحمل می شویم .
این فرضیه قابل آزمایش می باشد ، کافی است محل سکونت اولیه بیشتر صاحب منصبان امروزی را لیست کنیم .
محله هایی که ساخت و ساز ها بیشتر پنهانی انجام شده و سپس با پرداخت جریمه ماده 100 یا روش های مشابه و معمول مشکل تفکیک و افراز اسناد مالکیت و نقل و انتقال رسمی آن مرتفع می شود .
یعنی مناطقی که دیوانسالاری حاکم بر دولت سد راه پیشرفت و زندگی عادی روزمره مردمان آن بوده و از توسعه طبیعی و تدریجی آن پیشگیری می نموده است ، با غلبه خشونت آمیز بر این دیوانسالاری سعی در توسعه بخشیدن به زندگی مردمان خویش داشته اند .
بدون بررسی آن چه بر سر روستا ها و روستانشینان آمده است ، بدون بررسی رفتاری که با حومه نشینان شده ، تجدید ساختار اجتماعی جدید ناقص خواهد بود .
نقش حومه ها نسبت به شهر
در تحلیل های روزمره ما در مورد توسعه ، در مورد ریشه های این پسرفت اجتماعی ،
برخلاف رویه معمول که همگان سعی در جدا ساختن خود از هر چه روستایی است دارند ،
رفتار روستایی ، فرهنگ روستایی ، تفکر روستایی
مذموم است .
همه از آن فاصله می گیرند .
اما بایستی گفت : روستائیان چندان در ایجاد فاجعه و پسرفتی که در آن گرفتار آمده ایم مقصر نیستند .
درست است که روستائیان به شهر ها آمدند و هیئت های مذهبی ( که بعدها به عنوان هسته های مافیایی-تروریستی قدرت را غصب و تقسیم و جابجا کردند ) را تاسیس نمودند ، اما بایستی از خود پرسید :
"به جای تاسیس این هیئت ها بایستی جذب کدام نهاد شهری از پیش تاسیس شده می شدند تا مسائل "زندگی پر از مسئله" جدید شان را حل کنند ؟ "
اتفاقا همین شهر نشینان ، یعنی کسانی که زودتر در شهرها مستقر شدند و ساختار دولت مدرن را تشکیل دادند ، پل های پشت سر را خراب کرده ، نردبان ها را برداشتند و بین خودشان با روستا دیوار محکمی کشیدند ، و به شدت تلاش کردند روستا ها را روستا باقی نگاه دارند .
این دیوار نامرئی را جایی "فضای سبز" نامیدند ، در جای دیگری اسم آن را "منطقه حفاظت شده" گذاشته و یا به روش های گوناگون دیگری سعی در تغییر نیافتن ظاهر آن کردند .
این دیوار محکم بر سر راه تغییر روستاها و حومه ، در بیشتر مناطق شهری به سادگی "کنترل نحوه ارائه یا عدم ارائه جواز ساخت و ساز" بود .
امروزه ، بیشترین مشکل مدیریتی و کارآمدی را از ناحیه نیروی انسانی برخاسته از محله هایی که در آن ها جواز ساخت ارائه نمی شد ( و حتی امروزه نمی شود ) متحمل می شویم .
این فرضیه قابل آزمایش می باشد ، کافی است محل سکونت اولیه بیشتر صاحب منصبان امروزی را لیست کنیم .
محله هایی که ساخت و ساز ها بیشتر پنهانی انجام شده و سپس با پرداخت جریمه ماده 100 یا روش های مشابه و معمول مشکل تفکیک و افراز اسناد مالکیت و نقل و انتقال رسمی آن مرتفع می شود .
یعنی مناطقی که دیوانسالاری حاکم بر دولت سد راه پیشرفت و زندگی عادی روزمره مردمان آن بوده و از توسعه طبیعی و تدریجی آن پیشگیری می نموده است ، با غلبه خشونت آمیز بر این دیوانسالاری سعی در توسعه بخشیدن به زندگی مردمان خویش داشته اند .
بدون بررسی آن چه بر سر روستا ها و روستانشینان آمده است ، بدون بررسی رفتاری که با حومه نشینان شده ، تجدید ساختار اجتماعی جدید ناقص خواهد بود .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر