تفکری که امروزه در جامعه ما به عنوان تفکر دینی فرهنگی غالب ( و البته تفکر عرفی دینی و حتی فقه موجود و رایج ) مشهور و منسوب است ، چگونه می تواند سبب پیشگیری از رشد و توسعه و منجمد نگاه داشتن جامعه و ممانعت از توسعه سیاسی ، فردی ، اجتماعی گردد ؟
به عبارت دیگر سازوکار و مکانیسمی که این تفکر رایج باعث در جا زدن و واپس ماندن جامعه ما از سایر جوامع انسانی می گردد چگونه است ؟
به طور مثال ، در باره یکی از سرفصل های موجود در این مبحث :
این که گفته می شود مردم ما بخاطر فرهنگ و تفکر دینی شان نمی توانند رشد کنند ، اختراع کنند ، تولید کنند ، کارآفرینی کنند ، ثروت و ارزش افزوده تولید کنند ، چگونه ممکن می شود ؟
ارتباط مستقیم بین این دو چیست ؟
چرا روستائیان کشور ما پس از ورود به حاشیه شهرها ، رویکرد تعجب برانگیزی (به نسبت دوران زندگی شان در روستا ) به قوانین دینی و اتکا به ساختار و نهادهای دینی و مذهبی داشته اند ؟ حال آن که (بنظر می رسد ) می بایستی به قوانین شهری تمسک جسته باشند ؟ .
( در مورد مهاجرانی که از کشورهای جهان سوم به کشورهای پیشرفته مهاجرت می کنند ، نیز این سوال کاربرد دارد ) .
به طور مثال ، در باره یکی از سرفصل های موجود در این مبحث :
این که گفته می شود مردم ما بخاطر فرهنگ و تفکر دینی شان نمی توانند رشد کنند ، اختراع کنند ، تولید کنند ، کارآفرینی کنند ، ثروت و ارزش افزوده تولید کنند ، چگونه ممکن می شود ؟
ارتباط مستقیم بین این دو چیست ؟
چرا روستائیان کشور ما پس از ورود به حاشیه شهرها ، رویکرد تعجب برانگیزی (به نسبت دوران زندگی شان در روستا ) به قوانین دینی و اتکا به ساختار و نهادهای دینی و مذهبی داشته اند ؟ حال آن که (بنظر می رسد ) می بایستی به قوانین شهری تمسک جسته باشند ؟ .
( در مورد مهاجرانی که از کشورهای جهان سوم به کشورهای پیشرفته مهاجرت می کنند ، نیز این سوال کاربرد دارد ) .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر