۱۳۹۴ اسفند ۹, یکشنبه

نباشم بدین محضر اندر گواه

نباشم بدین محضر اندر گواه      ،        نه هرگز براندیشم از پادشاه
رای ندادن ، شرکت نکردن در نمایش خرید اعتبار و مشروعیت برای دیو سانان و ضحاک مسلکان ، گواه نبودن بر مردمی بودن یک حاکم ستمکار :
سابقه ای دیرینه دارد ، دست کم ،  به اندازه سالیانی که از خروج کاوه بر علیه ضحاک می گذرد .
گواه بودن در محضر ستم کار :

با توجه به داستان کاوه و ضحاک در شاهنامه از اصول نامردمی (دیو بودن ) "گواه بودن در محضر ستم کار" می باشد .
دلیل گواه بودن در محضر پادشاه (ستم کار) ، ترس می باشد : 
بر آن محضر اژدها ناگزیر  (ناچار ، از روی ترس)              گواهی نوشتند برنا و پیر
  حال بررسی کنیم روش های ضحاک های جامعه ما از دیرباز چگونه  بوده است : 
ا-  همراه ساختن موبدان ( یعنی نیروهای مذهبی و متولیان دینی جامعه  با خود :
بباید بدین بود همداستان                که من ناشکبیم بدین داستان  
در این بیت ضحاک موبدان را با خود هم داستان و هم رای می خواهد زیرا در آغاز روی سخن اش با آنها بوده است : 
از آن پس چنین گفت با موبدان             که ای پرهنر با گهر بخردان  
در اختیار و خدمت گرفتن نظام دیوان سالاری و اطلاع رسانی جامعه : 
 یکی محضر اکنون بباید نوشت :          که جز تخم نیکی سپهبد نکشت
                                                نگوید سخن جز همه راستی   ،       نخواهد به داد اندرون کاستی
مطیع ساختن انسان های خوشنام و موجه جامعه از روی ترس : 
                                    زبیم سپهبد همه راستان  ! ؟            برآن کار گشتند همداستان
زرخریدان ، مزدوران ، کارکنان دولت ، پیمانکاران سازمان های دولتی ، وابستگان ، بستگان ، کارکنان به کنار ، بلکه "راستان" جامعه ، آدم هایی که دیگران آن ها را خوبان جامعه می دانند ، نیز ، از بیم شان و شاید بخاطر کوتاهی فکرشان و ساده اندیشی یا "ضعف نفس"  شان بر مردمی بودن ستمکار گواه گشته اند . 
... ناتمام است  به اندازه کارهای نیمه کاره آرش ، کاوه ، ، بابک ، مزدک ، مانی ، فیروز ، و ... 

هیچ نظری موجود نیست: