ترازنامهای از روشنفکری ما
آرامش دوستدار
یکی از سندهای نفیس روزمرّگی و دینخویی، کتاب آسیا در برابر غرب، نوشتهی داریوش شایگان است. کتاب را میشد به سبب رنگارنگی محتویاتش جام جهاننمای خاور و باختر هم نامید. نشاندادن برخی از رگهها و گرایشهای کتاب میتواند طعم روزمرّگی و دینخویی آن را به ما بچشاند. نویسندهی دوراندیش که خود را به سبـب علاقهاش به هشیارکردن جوانان و بیدارساختن جامعه دشمن سرسخت «تاریکاندیشی» (ابسکورانتیسم) میشناسد، نخست در سال ۱۳۵۳در شماره یکم الفبا مقالهای مینویسد با عنوان قیامت و معاد در عرفان اسلامی و هندو، مقالهای شورانگیز و حسرتزا از اسلامیات عرفانی و عرفانیات اسلامی.
...
==================
آرامش دوستدار
یکی از سندهای نفیس روزمرّگی و دینخویی، کتاب آسیا در برابر غرب، نوشتهی داریوش شایگان است. کتاب را میشد به سبب رنگارنگی محتویاتش جام جهاننمای خاور و باختر هم نامید. نشاندادن برخی از رگهها و گرایشهای کتاب میتواند طعم روزمرّگی و دینخویی آن را به ما بچشاند. نویسندهی دوراندیش که خود را به سبـب علاقهاش به هشیارکردن جوانان و بیدارساختن جامعه دشمن سرسخت «تاریکاندیشی» (ابسکورانتیسم) میشناسد، نخست در سال ۱۳۵۳در شماره یکم الفبا مقالهای مینویسد با عنوان قیامت و معاد در عرفان اسلامی و هندو، مقالهای شورانگیز و حسرتزا از اسلامیات عرفانی و عرفانیات اسلامی.
...
==================
نظر بنده زیر پست ایشان :
تهران !
مقصر همه این به ظاهر روشنفکری ها ،
همه این اندیشیدن های کلیشه ای ،
پروژه ای کار کردن ، از دل سهل الوصول ترین منابع چیزی استخراج کردن ،
ناشناخته ها را فقط ناخنک زدن ،
همه این ها در یک فیزیک ناجور در یک فضای نادرست رخ می دهد ،
سیستم دخل و خرج دولتی ما ناهنجار است ،
همه آن هایی که در نهران گرد آمده اند بدین سیستم متصل هستند ،
در تهران ، خواهی نخواهی همه برای دولت ( همه اجزای دولت ) دارند کار می کنند و هر چه تولید می شود به نوعی سفارش دولت است و به هزینه دولت (مستقیم یا غیر مستقیم) .
اگر گاهی پرده ها کنار زده می شود به خاطر مقایسه بین کارهای خودمان با دیگران می باشد ، در واقع نجات ما از سیکل معیوبی که در آن به دام افتاده ایم در محک زدن همه چیز خودمان با انواع دیگر آن در سرزمین های آزاد می باشد .
سرگشتگی و خود کم بینی روشنفکر ما نیز تا حدود زیادی ریشه در روش ارتزاق اش دارد ، این که چگونه پول در می آورد تا بتواند بیاندیشد .
در تهران چه در گذشته و چه در حال همه بر سر سفره ای بی صاحب نشسته اند .
این آگاهی از عدم رضایت صاحب سفره و کاهش عزت نفسی که از بیهودگی فرد ناشی می شود و سرگشتگی ناشی از گُم کردن خواستگاه و بریدن پیوندها با آن را در یافتن بیهودگی در جهان خارج فرافکنی می کنند .
مانند جمعیت اصناف غیر مولد که خود شاید "نان وقف" بخورند ولی کسی که از مال یا دسترنج خود شراب می خورد را ملامت به "حرام خواری" می کنند ! .
...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر