در راه کاربرد یافته های علمی روانشناختی در کارزار رودررویی با نامردمان , امروز به این پژوهش و نتایج جالب توجه آن برخوردم :
از چند هزار سال پیش نوع بشر دریافته بود
که خوبی کردن به دیگر اعضای یک گروه ( گروه اجتماعی : مانند همکلاسی ها , هم محل
ها , همکاران , ... ) باعث می شود فرد در آن
گروه احساس بهتری داشته باشد .
در داستان ها , حکایات , پند و اندرز و
حتی در متون مقدس نیز تاثیر این تجربه بشری ثبت و ضبط شده است , مانند : "تو نیکی
می کن و در دجله انداز" سعدی .
دانستن این که نتیجه خوبی به خود فرد باز
می گردد نیازمند علم غیب یا ارتباط با موجودات موهوم نبوده است بلکه به مجرد نیکی کردن
به دیگری فرد احساس بهتری پیدا میکند , آشکار است که این دریافت به عنوان تجربه با
اهمیت به روش های گوناگونی برای آیندگان به یادگار نهاده شده است .
به عبارت دیگر نیازی نبوده تا این
مفهوم به صورت یک الهام ویژه به کسی از منبع نامشخص و راز آلودی الهام گردد و
مانند سایر مفاهیم اخلاقی نیازمندی ها , عبرت ها , الزامات زندگی اجتماعی بشر منشا
درک و تشخیص این مفاهیم بوده است .
پیش تر پژوهش دیگری را با همین مضمون ترجمه
و بررسی کرده بودیم , اما موضوع جالب توجه و مرتبط با فضای عمومی اجتماعی سیاسی و روابط
انسانی مردمان جامعه مان با یکدیگر که در این پژوهش شایان توجه است نکته جالبی است
که پژوهش گران بدان توجه کرده اند :
وقتی مردم کارهای خوبی برای دیگران انجام می دهند برای خودشان احساس رضایت
, خرسندی , سرگرمی و عشق و دوست داشتن به همراه دارد , که در مجموع می تواند باعث بهبود
روابط اجتماعی و سعادت مندی آنان گردد .
در واقع احساسات مثبت باعث می گردد فرد اعتماد بیشتری نسبت به
اطرافیان و دیگران یافته و گروه های
فراگیر اجتماعی را شکل دهد و آن ها را در تصویر ذهنی و تجسمی که از هویت خود دارد
مشارکت دهد .
انجام کارهای خوب برای دیگران در مقایسه با انجام آن ها برای خود (رسیدن
به خود ) باعث احساس مثبت قابل توجه و یا رهایی از احساسات منفی قابل توجهی برای
فرد انجام دهنده نمی گردد .
زیرا احساسات و بهره مندی های
لذت جویانه معمولا کوتاه مدت هستند و آثار آن ها با هزینه های لذت جویی (مانند
احساس گناه ناشی از التذاذ و لذت جویی شخصی ) به سرعت زایل می شود .
افزون بر این رفتارهای خود محورانه ( شخصی , مربوط به خود شخص )
معمولا تاثیرات انفرادی و شخصی به همراه دارند و باعث بهیود روابط فرد با دیگران
نمی گردند ( به طور مثال خرید دوچرخه برای خود به اندازه خرید جهیزیه برای دختر
همسایه دم بخت باعث مشهور شدن و محبوبیت فرد و بهبود روابط او با دیگران نمی گردد !)
.
نتیجه کلی پژوهش گران چنین است که :
هر چند فرهنگ و تصور عمومی بر این قرار دارد که برای رسیدن به خوشحالی
و شادی , فرد بایستی به خودش رسیدگی کرده و معطوف به خود یا خود محور باشد , اما
با توجه به نتایج این پژوهش ها می توان گفت احتمال موفقیت فرد در این زمینه با رسیدن
به دیگران و خوبی کردن در حق آنان , بیشتر است .
همان گونه که حافظ گفته است : "خوشا آنان که دلی شادمان کنند"
.
در بازار کتاب های فراوانی در زمینه بهداشت روانی , موفقیت , دست یابی
به شادی و خوشبختی منتشر گردیده و در آن ها فرد را به توجه بیشتر به خود , خود
محوری , کم توجهی به مردمان و اطرافیان
توصیه نموده و در مجموع فرد را به سمت خودخواهی انزجار آوری سوق می دهند .
اما فراتر از این ها : خوبی
کردن به دیگران لزوما نه از انگیزه های انسانی بلکه حتی می تواند با انگیزه تجربه
ذهنی آرامش , احساس امنیت اجتماعی , داشتن
احساس بهتر نسبت به خود , آن ها ( دیگران ) را از خود دانستن , یا در عناصر ضد اجتماعی و ناهنجاری های شخصیت می تواند برای مقاصد نادرست
اجتماعی فرد و تحت تاثیر قرار دادن دیگران مورد استفاده قرار گیرد .
بنابراین درک و هضم دلیل انجام برخی رفتارهای مردم پسند (امور خیریه ,
اطعام , تظاهر به نیکویی و بخشندگی) توسط اشخاصی که در عمل رفتار ضد اجتماعی و
نامردمی دارند آسان تر می گردد .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر