۱۳۹۵ بهمن ۲۲, جمعه

مرزهای فقاهت , تجویز و افتا کدام اند ؟

مرزهای فقاهت کدام اند ؟
فقیه تا چه اندازه حق دخالت در زندگی اجتماعی و صدور فتوا را دارد ؟
منظور از فقه یا فقیه در این یادداشت هر گونه برداشت دینی و انتساب مفاهیم دینی به خارج ( جهان خارج از ذهن ) می باشد . 
با توجه به معضلات پیش آمده در کشور و همچنین مخاطرات امنیت و صلح جهانی , لازم است اندیشمندان مسلمان در مورد مرزهای ساری و جاری بودن اعتقادات شان و سازوکار فقاهت و تفسیر احکام و متون دینی که بنا نهاده اند بیندیشند .
همان گونه که در این ویدیو نشان می دهد , به نظر می رسد انگار هیچ حد و حدودی وجود ندارد ! ؟ 

یعنی حتی بر اساس  تفکر دینی نیز نمی توان محدوده ای برای این برداشت ها و تجویز ها قائل شد .
اما یکی و شاید مهم ترین این مرزها و بدیهی ترین آن ها این است که :  "فقیه نمی تواند در جایگاه خدا قرار گیرد " .
یعنی آن چه وقوف بدان و حکم کردن به آن , مستلزم این باشد که برگیرنده مفاهیم از متون دینی (فقیه) در جایگاه خدا ( با ویژگی هایی که برای این مفهوم تبیین شده است ) قرار گیرد , خط قرمز و منطقه ممنوعه تفقه می باشد  .
به عنوان نمونه :
برای این که فقیه ( یا یک مسلمان یا یک دیندار )  بتواند  دیگری را محکوم به "نفاق"  نماید این است که خود وی در جایگاه حق مطلق نشسته باشد .
همچنین فتنه ,  پیمان شکنی ( ناکثین ) و این قبیل مفاهیم نیز لازمه اطلاق شان به دیگران  این است که فرد در جایگاه و موضع حق مطلق قرار گرفته باشد و با استناد به بسیاری مفاهیم و اصول عقلی مندرج در مفاهیم دینی جنین چیزی ناشدنی است ( ان الانسان لربه لکنود , بل یرید الانسان لیطغی , ... ) .
همچنین حکم کردن بر باطن افراد انسانی نیز مستلزم وقوف فقیه بر باطن انسان ها می باشد و چنین وقوفی حتی برای روان شناسان با کاربرد تکنولوژی نیز , هنوز , میسر نگردیده است و والله علیم بذات الصدور , ( ولا تقف ما لیس لک به علم ) .
مردم می توانند نسبت به "برداشت فقیه یا فقهای قبلی از دین"  کافر باشند .
بنا به تعریف : نسبت به اصل دین , صرفا خداوند آگاه است و صرفا هم او حق اطلاق کافر و مرتد به  آحاد انسان ها دارد , بنابراین با این تعبیر : "صدور حکم ارتداد برای افراد  نوعی فرمان قتل یا ترور  به حساب می آید"  .
خوشبختانه در طول تاریخ متولیان کسب و کار دین ناگزیر از توجیه منطقی و قانع کننده برخی مفاهیم گردیده اند .
به طور مثال : "عصمت"  اکنون سدی در برابر قدرت طلبی و جاه طلبی بی حد و حصر می تواند قرار گیرد زیرا قائل نبودن به عصمت افراد معدودی در صدر اسلام  ( یا ادعای عصمت خود یا دیگری ) , از خطوط قرمز دینی بشمار می رود و تلاش برای از میان برداشتن آن و همپایه ساختن خود با معصومان ( برای کسب قدرت و مجوز دخالت در حدود آن ها ) خواه ناخواه با  تقبیح روبرو خواهد شد ( تو پیامبر را به چه می مانی ! ) . 
شیر را بچه همی‏  مانَد  بدو     ,      تو به پیغمبر به چه مانی  بگو  ! ؟
... ادامه دارد ...

هیچ نظری موجود نیست: