روابط اجتماعی مپرس , روابط اجتماعی بپرس !
روابط اجتماعی در جامعه ما بر دو گونه است :
الف - مَپُرس
ب - بِپُرس
روابط اجتماعی مپرس در واقع نوعی بی اعتنایی به روابط اجتماعی واقعی و درست و درمان می باشد .
معمولا یا برای فرار از شرایط غیر قابل تحمل یا برای تغییر شرایط به نفع خود ( و به ضرر دیگران ) به کار برده می شود , بنابراین جزو اختلالات رفتاری مانند رفتار خودخداپنداران و خود بر حق پنداران می باشد , که در گذشته در مورد آن گفتگو کرده ایم .
الزامات زندگی اجتماعی ما را ناگزیر از پرسش و پاسخ و برقراری ارتباط با دیگران و توضیح رفتار خودمان و توضیح خواستن از دیگران برای رفتارشان می نماید .
در این اختلال : فرد برای کسب وجهه و جایگاه اجتماعی و یا سهیم شدن در دسترنج دیگران یا تصرف منابع مشاع و مشترک روابط و قواعد جدیدی برای تعاملات اجتماعی خلق می کند .
کار بدانجا می سد که برای تسهیل در این زمینه ممکن است حتی وجود و واقعیت ها واهی و متزلزل توصیف شوند .
همه نیستند , آنچه هستی تویی ! .
لیس فی الدار غیره دیار ! ( در خانه بجز او کس دیگری نیست ) .
این تفکر :
وجود دیگران
واقعیت روابط اجتماعی
روابط علی و معلولی
مالکیت دیگران
حق حاکمیت بر سرنوشت مردمان
مسئولیت فرد در برابر اجتماع
را از آن ها سلب می کند .
نمونه پایه ریزی این تفکر و رفتار را در این غزل حافظ بخوبی مشاهده می کنیم :
درد عشقی کشیده ام که مپرس , زهر هجری چشیده ام که مپرس
درد عشقی کشیدهام که مپرس , زهر هجری چشیدهام که مپرس
گشتهام در جهان و آخر کار , دلبری برگزیدهام که مپرس
آن چنان در هوای خاک درش , میرود آب دیدهام که مپرس
من به گوش خود از دهانش دوش , سخنانی شنیدهام که مپرس
سوی من لب چه میگزی که مگوی , لب لعلی گزیدهام که مپرس
بی تو در کلبه گدایی خویش , رنجهایی کشیدهام که مپرس
همچو حافظ غریب در ره عشق , به مقامی رسیدهام که مپرس
چنین فردی چنانچه حکمران شود در صورتی که از نتیجه اقدامات و تصمیمات اش مورد پرسش قرار گیرد پرسش کنندگان را حواله به رابطه خود و خداوند یا تکلیف اش در برابر خداوند یا این که نیت و قصد اش کاملا خالص و بی شائبه یا عارفانه و عاشقانه ! بوده است , نموده و به هر حال از پاسخ گویی طفره خواهد رفت .
همچنین این گونه رفتار برای کاربرد زور در روابط اجتماعی نیز مشاهده می گردد :
وقتی واقعیت جان و مال مردمان بی ارزش گردید , کاربرد زور برای غصب و تصرف آن به ویژه زور مقدس ( کشتار مقدس = جهاد دینی مانند جنگهای صلیبی , داعش شیعه و سنی , و ... , یا دفاع از ارزش های مقدس و ... ) آسان می گردد و قانع کننده جلوه می کند .
نمونه های دیگر از چنین تفکری در فرهنگ و ادبیات ما :
تو حال ما کی دانی ! ؟
حال سوخته در نیابد هیچ خام , پس سخن کوتاه باید والسلام ! .
در عالم سیاست امروزه این رفتار با توسل به غیب و مفاهیم موهوم پشتیبانی می شود ,
فضل خداوند کارها را به انجام می رساند .
حضور و مراقبت مدام امام زمان از اشتباهات تصمیم گیران سطوح کلان تصمیم گیری پیشگیری می کند ( هر چند مکانیزم چنین پیشگیری را کسی توضیح نداده , نمی دهد و آشکار نیست ) .
کلا نحوه دخالت نیروهای ماورایی و تاثیر "حس و حال ادعایی" افراد مدعی و مستظهر به این روش ها جزو همان روابط "مَپُرس" می باشند و در عمل کاربرد زور فیزیکی و پاک کردن صورت مسئله , جای همه این روابط را پر می کند .
روابط اجتماعی در جامعه ما بر دو گونه است :
الف - مَپُرس
ب - بِپُرس
روابط اجتماعی مپرس در واقع نوعی بی اعتنایی به روابط اجتماعی واقعی و درست و درمان می باشد .
معمولا یا برای فرار از شرایط غیر قابل تحمل یا برای تغییر شرایط به نفع خود ( و به ضرر دیگران ) به کار برده می شود , بنابراین جزو اختلالات رفتاری مانند رفتار خودخداپنداران و خود بر حق پنداران می باشد , که در گذشته در مورد آن گفتگو کرده ایم .
الزامات زندگی اجتماعی ما را ناگزیر از پرسش و پاسخ و برقراری ارتباط با دیگران و توضیح رفتار خودمان و توضیح خواستن از دیگران برای رفتارشان می نماید .
در این اختلال : فرد برای کسب وجهه و جایگاه اجتماعی و یا سهیم شدن در دسترنج دیگران یا تصرف منابع مشاع و مشترک روابط و قواعد جدیدی برای تعاملات اجتماعی خلق می کند .
کار بدانجا می سد که برای تسهیل در این زمینه ممکن است حتی وجود و واقعیت ها واهی و متزلزل توصیف شوند .
همه نیستند , آنچه هستی تویی ! .
لیس فی الدار غیره دیار ! ( در خانه بجز او کس دیگری نیست ) .
این تفکر :
وجود دیگران
واقعیت روابط اجتماعی
روابط علی و معلولی
مالکیت دیگران
حق حاکمیت بر سرنوشت مردمان
مسئولیت فرد در برابر اجتماع
را از آن ها سلب می کند .
نمونه پایه ریزی این تفکر و رفتار را در این غزل حافظ بخوبی مشاهده می کنیم :
درد عشقی کشیده ام که مپرس , زهر هجری چشیده ام که مپرس
درد عشقی کشیدهام که مپرس , زهر هجری چشیدهام که مپرس
گشتهام در جهان و آخر کار , دلبری برگزیدهام که مپرس
آن چنان در هوای خاک درش , میرود آب دیدهام که مپرس
من به گوش خود از دهانش دوش , سخنانی شنیدهام که مپرس
سوی من لب چه میگزی که مگوی , لب لعلی گزیدهام که مپرس
بی تو در کلبه گدایی خویش , رنجهایی کشیدهام که مپرس
همچو حافظ غریب در ره عشق , به مقامی رسیدهام که مپرس
چنین فردی چنانچه حکمران شود در صورتی که از نتیجه اقدامات و تصمیمات اش مورد پرسش قرار گیرد پرسش کنندگان را حواله به رابطه خود و خداوند یا تکلیف اش در برابر خداوند یا این که نیت و قصد اش کاملا خالص و بی شائبه یا عارفانه و عاشقانه ! بوده است , نموده و به هر حال از پاسخ گویی طفره خواهد رفت .
همچنین این گونه رفتار برای کاربرد زور در روابط اجتماعی نیز مشاهده می گردد :
وقتی واقعیت جان و مال مردمان بی ارزش گردید , کاربرد زور برای غصب و تصرف آن به ویژه زور مقدس ( کشتار مقدس = جهاد دینی مانند جنگهای صلیبی , داعش شیعه و سنی , و ... , یا دفاع از ارزش های مقدس و ... ) آسان می گردد و قانع کننده جلوه می کند .
نمونه های دیگر از چنین تفکری در فرهنگ و ادبیات ما :
تو حال ما کی دانی ! ؟
حال سوخته در نیابد هیچ خام , پس سخن کوتاه باید والسلام ! .
در عالم سیاست امروزه این رفتار با توسل به غیب و مفاهیم موهوم پشتیبانی می شود ,
فضل خداوند کارها را به انجام می رساند .
حضور و مراقبت مدام امام زمان از اشتباهات تصمیم گیران سطوح کلان تصمیم گیری پیشگیری می کند ( هر چند مکانیزم چنین پیشگیری را کسی توضیح نداده , نمی دهد و آشکار نیست ) .
کلا نحوه دخالت نیروهای ماورایی و تاثیر "حس و حال ادعایی" افراد مدعی و مستظهر به این روش ها جزو همان روابط "مَپُرس" می باشند و در عمل کاربرد زور فیزیکی و پاک کردن صورت مسئله , جای همه این روابط را پر می کند .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر