چرا با وجود ناکارآمدی سیستم فعلی و تغییر قابل ملاحظه در انتظارات مردم از حاکمیت , هنوز عزم فراگیری برای ایجاد تحول سیاسی در کشور مشاهده نمی گردد ! ؟ .
اگر انقلاب را به معنای تحول و انتقال قدرت سیاسی در یک واحد سیاسی کشور بگیریم که در طی آن مردمان نمایندگی و وکالت خود را از اشخاص خاصی گرفته و به اشخاص دیگری واگذار می کنند , لازمه چنین تفویض اختیاری اعتماد موکل به وکیل می باشد .
در واقع در انقلاب سال 57 قابل اعتماد ترین طیف برای اکثریت موثر در تحول همان روحانیت بودند , زیرا دانش آموختگان هنوز تعداد شان معدود بود , از آن مهم تر دانش شان نیز ناکافی بود و فعالیت های اجرایی آن چنان پیچیدگی پیدا نکرده بود که یک فرد غیر متخصص هم نتواند به شیوه ای ( حتی با حذف مسئله ! ) آن را حل کند و رفتار و گفتار برخی سیاسیون نیز مردم را می ترساند ! .
مردم در انتظار هستند جانشین حکوت فعلی ( که طبیعتا دانش آموختگانی هستند که به روش های مدرن و علمی و نه با اقناع و توسل به غیب و دعا و صلوات مسائل را حل می کنند ) قابل اعتماد بنظر برسند به خودشان و به یکدیگر اعتماد کنند و بدون اما و اگر و انشاالله قبول مسئولیت کنند , برنامه و راهکار ارائه بدهند و ...
برای انتقال قدرت پیشین عده ای با استانداردهای پیشین این جامعه خود را اثبات کرده بودند , خیرخواهی خودشان را و صداقت عمل شان را
هر چند برخی به روحانیت اعتماد نداشتند ولی به افرادی که با صداقت ( حداقل بظاهر ) رفتار می کردند , توانسته بودند اعتماد کنند ,برخی ( سالمند تر ) به جوان ها اعتماد نداشتند ولی به روحانیت اعتماد کرده بودند ,
اما در پایان , همه , به کسانی که جان بر کف نهاده بودند و حاضر بودند در راه هدف ( بظاهر خوبی ) آن را فدا کنند اعتماد داشتند ( صرف نظر از این که این اعتماد ها درست یا نادرست بود ) .
از طرف دیگر حاشیه نشینان و اقوام , استان های مرزی , کرد , ترک , بلوچ و غیره , در کوران 57 و پیش از آن اعتمادی به حکومت مرکزی نداشتند و این بی اعتمادی امروزه شاید حتی عمیق تر شده باشد .
مهاجرت بی وقفه دانش آموختگان و کارآفرینان و سرمایه گذاران به خارج از کشور این بی اعتمادی را به مصداق " گلیم خویش از آب ربودن " سعدی , عمیق تر کرده است .
به مصداق "کس را که حساب پاک است از محاسبه چه باک است" ! , یکی از روش های اعتمادسازی : شفاف سازی افکار و مقاصد در رسانه های اجتماعی است .
این رسانه ها جانشین خوبی برای فضاهای عمومی پیشین جامعه می باشند که امروزه یا به تصرف رژیم درآمده , یا حضور در آن ها برای نسل های جدید و روشنفکر بلاموضوع شده است .
هنوز بسیاری از دانش آموختگان در سایه زندگی کرده و خود را به درستی در این فضا معرفی نکرده اند .
این فضا همان گونه که با شفاف سازی و اطلاع رسانی باعث سلب اعتماد مردم به شیادان دین فروش و مدعیان تحصیل اقتدار اجتماعی با توسل به دین و مذهب گردیده است , می تواند در اعتمادسازی به نسل جدید و کارآمد که آماده بعهده گرفتن مسئولیت اجتماعی خویش می باشد موثر باشد .
همان گونه که در یادداشت "اینک این قیامت ! " آورده ام : یکی از دلایل اعتماد مردمان به افراد دیندار این تصور بود که افراد دیندار {حداقل} خودشان را در برابر خداوند (و قواعد و ضوابط دین و مذهب ) خودشان "پاسخگو" می دانند و باز هم "حداقل" در برابر وی شفاف و روراست می باشند .
بنابراین دانش آموختگان و نخبگان نسل های جدید بهتر است هر چه زودتر جدی و مصمم در فضای سایت های اجتماعی حاضر شده و رشد و بلوغ یافتگی و حسن نیت خود را به جامعه اثبات نمایند .
اگر انقلاب را به معنای تحول و انتقال قدرت سیاسی در یک واحد سیاسی کشور بگیریم که در طی آن مردمان نمایندگی و وکالت خود را از اشخاص خاصی گرفته و به اشخاص دیگری واگذار می کنند , لازمه چنین تفویض اختیاری اعتماد موکل به وکیل می باشد .
در واقع در انقلاب سال 57 قابل اعتماد ترین طیف برای اکثریت موثر در تحول همان روحانیت بودند , زیرا دانش آموختگان هنوز تعداد شان معدود بود , از آن مهم تر دانش شان نیز ناکافی بود و فعالیت های اجرایی آن چنان پیچیدگی پیدا نکرده بود که یک فرد غیر متخصص هم نتواند به شیوه ای ( حتی با حذف مسئله ! ) آن را حل کند و رفتار و گفتار برخی سیاسیون نیز مردم را می ترساند ! .
مردم در انتظار هستند جانشین حکوت فعلی ( که طبیعتا دانش آموختگانی هستند که به روش های مدرن و علمی و نه با اقناع و توسل به غیب و دعا و صلوات مسائل را حل می کنند ) قابل اعتماد بنظر برسند به خودشان و به یکدیگر اعتماد کنند و بدون اما و اگر و انشاالله قبول مسئولیت کنند , برنامه و راهکار ارائه بدهند و ...
برای انتقال قدرت پیشین عده ای با استانداردهای پیشین این جامعه خود را اثبات کرده بودند , خیرخواهی خودشان را و صداقت عمل شان را
هر چند برخی به روحانیت اعتماد نداشتند ولی به افرادی که با صداقت ( حداقل بظاهر ) رفتار می کردند , توانسته بودند اعتماد کنند ,برخی ( سالمند تر ) به جوان ها اعتماد نداشتند ولی به روحانیت اعتماد کرده بودند ,
اما در پایان , همه , به کسانی که جان بر کف نهاده بودند و حاضر بودند در راه هدف ( بظاهر خوبی ) آن را فدا کنند اعتماد داشتند ( صرف نظر از این که این اعتماد ها درست یا نادرست بود ) .
از طرف دیگر حاشیه نشینان و اقوام , استان های مرزی , کرد , ترک , بلوچ و غیره , در کوران 57 و پیش از آن اعتمادی به حکومت مرکزی نداشتند و این بی اعتمادی امروزه شاید حتی عمیق تر شده باشد .
مهاجرت بی وقفه دانش آموختگان و کارآفرینان و سرمایه گذاران به خارج از کشور این بی اعتمادی را به مصداق " گلیم خویش از آب ربودن " سعدی , عمیق تر کرده است .
به مصداق "کس را که حساب پاک است از محاسبه چه باک است" ! , یکی از روش های اعتمادسازی : شفاف سازی افکار و مقاصد در رسانه های اجتماعی است .
این رسانه ها جانشین خوبی برای فضاهای عمومی پیشین جامعه می باشند که امروزه یا به تصرف رژیم درآمده , یا حضور در آن ها برای نسل های جدید و روشنفکر بلاموضوع شده است .
هنوز بسیاری از دانش آموختگان در سایه زندگی کرده و خود را به درستی در این فضا معرفی نکرده اند .
این فضا همان گونه که با شفاف سازی و اطلاع رسانی باعث سلب اعتماد مردم به شیادان دین فروش و مدعیان تحصیل اقتدار اجتماعی با توسل به دین و مذهب گردیده است , می تواند در اعتمادسازی به نسل جدید و کارآمد که آماده بعهده گرفتن مسئولیت اجتماعی خویش می باشد موثر باشد .
همان گونه که در یادداشت "اینک این قیامت ! " آورده ام : یکی از دلایل اعتماد مردمان به افراد دیندار این تصور بود که افراد دیندار {حداقل} خودشان را در برابر خداوند (و قواعد و ضوابط دین و مذهب ) خودشان "پاسخگو" می دانند و باز هم "حداقل" در برابر وی شفاف و روراست می باشند .
بنابراین دانش آموختگان و نخبگان نسل های جدید بهتر است هر چه زودتر جدی و مصمم در فضای سایت های اجتماعی حاضر شده و رشد و بلوغ یافتگی و حسن نیت خود را به جامعه اثبات نمایند .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر