۱۳۹۷ بهمن ۲۰, شنبه

کمبود انگیزش اجتماعی , چرا ؟


کمبود انگیزش اجتماعی , چرا ؟
چند روز پیش مقاله ای از آقای مهدی خلجی تحت عنوان "چرا انقلاب نمی شود ؟ ؟ خواندم .
انواع بسیاری از این دست پرسش ها را را در فضای رسانه ای اینترنتی می توان یافت .
کسانی که این پرسش را مطرح می کنند در واقع در حال مقایسه زمان حال با سال 57 می باشند .
به تصور آن ها در دوران حوادث سال 1357 با دلایلی بسیار کمتر از زمان فعلی مردم به خیابان ها ریخته و کار رژیم را یکسره کرده اند , پس , چرا اکنون چنین نمی کنند ؟ , یا به عبارت بهتر : چرا هنوز چنین نکرده اند ؟ .
پاسخ پرسش را بایستی در سطح انگیزش اجتماعی مردمان این سرزمین یافت .
در واقع بایستی پرسید : چرا همواره دین و مذهب توانسته مردمان را حتی در فعالیت هایی برخلاف منافع خودشان و بدون ملاحظه عقلانیت و ملاحظات انسانی بسیج کند ؟ .
پاسخ پرسش را از نتایج حاصل از دو برانگیختگی موثر توده ای توسط تفکر دینی در دوران  معاصر می توان یافت :
یک : حرکات داعش وار و انتحاری در سرزمین های اسلامی
دو  :  مشابه همان رفتارها در دوران انقلاب و جنگ ایران که منتهی به تصرف قدرت سیاسی توسط دست اندرکاران این فعالیت ها گردید .
بر مبنای اصول روانشناختی رفتار افراد رابطه مستقیمی با نفعی ( gain )  که از رفتار شان حاصل می شود دارد , و این سنجش منافع حاصل از رفتار حتی در میان بیماران روان گسیخته نیز وجود دارد .
بنابراین منافع شخصی فرد فعال در عرصه کارزار دینی بایستی بیش از منافع شخصی ( حداقل کوتاه مدت ) وی در کارزار اجتماعی  باشد ؟.  
به عنوان مثال کسی که برای داعش می جنگد همین امروز می تواند دستان انسان دیگری را ( مثلا زنان  ایزدی  را ) ریسمان بسته و او را در بازار برده فروشی به فروش رساند ( مشابه تصویر معروفی که در سایت ها موجود است ) .
یا مشابه جامعه خودمان  از آن جایی که خود را دیندار و اخلاق مند بر می شمارد :
 دیگران را نصیحت کرده , امر به معروف کند !, روسری شان را پونز بزند ! , دست هایی که از آستین کوتاه بیرون است را با پیستوله رنگ کند !, در فضاهای عمومی به دیگران نهیب بزند که : "ما شهید دادیم روسری ات را سرت کن" , یا منابع مشترک و ملی را به تصرف خود درآورد , و ...    زیرا برای خود حق بیشتری نسبت به سایر مردمان قایل است , ...
همان گونه که در چهل سال گذشته در کشورمان شاهد بوده ایم .
اما فرد یا گروهی که برای استقرار دموکراسی تلاش می کند یقین دارد که به احتمال زیاد در رای گیری ها و مراجعه به آرای عمومی بر مسند قدرت نخواهد نشست و تلاشی که در این زمینه انجام می دهد , نفع مستقیم و زودبازدهی متوجه او نخواهد ساخت ! ؛ و چنانچه دوره کوتاهی به قدرت برسد ناگزیر از پاسخگویی به دیگران بوده و رل یک قهرمان همیشه پیروز و یا یک عنصر همیشه انقلابی و همواره "برحق" را نمی تواند بازی کند ! .
به عبارت دیگر نمی تواند بر روی زمین خدایی کند ! .
فردی که با برانگیختگی دینی به سوی قتلگاه یا مشهد ( محل شهادت ) می رود , حداقل اندکی می تواند خود را به وعده هایی که در مورد زندگی پس از مرگ داده شده است دلخوش دارد , و بیشمار وعده ها و منافعی که در میان مردمان (در یک جامعه یا گروه دینی و یا تحت سلطه یک حکومت دینی البته ) می تواند ادعا کند یا به او تخصیص خواهند داد ( مانند انواع سهمیه ها و منافع مادی و بیش از همه حق خودسر بودن (و آتش به اختیار بودن) برای بقیه عمر ! , و حق تصرف در احوال دیگر مردمان ) .
تفکر دینی گاهی به وی حتی اجازه سلب حق حیات دیگران را نیز می دهد (مطابق آن چه حتی خود حاکمیت فعلی نیز به آن اقرار و اعتراف نموده است : در مورد فروهر ها , بهائیان و غیره ).
بنابراین تلاش برای جامعه مدنی و بهروزی همگانی بر پایه  تفکر سکولار و در پی استقرار دموکراسی و حقوق بشر در کشور بودن ایثار و گذشت بسیار بیشتری نسبت به تمامی انگیزش ها و تلاش هایی که تا کنون با تفکر دینی و توسط دین سازمان یافته , سازماندهی شده است طلب می کند .
و رشد اجتماعی و فرهنگی , عقلانیت و مدنیت سطح بالاتری لازمه آن می باشد .
خوشبختانه این رشد و عقلانیت در میان کسانی که بیش از سایر اقشار جامعه با تکنولوزی و شناخت علمی و تجربی سروکار دارند , به سرعت در حال رشد می باشد .
این اقشار یگانه  آلترناتیو سیستم ضد اجتماعی فعلی می باشند .
معلمان , دانشگاهیان , دانش آموختگان , دانش آموزان و صاحبان حرفه و کسب و کار و کارگران ماهر و متخصص کسانی هستند که بلحاظ و به نسبت درگیر بودن با فناوری های نوین ناگزیر راه و روش مدنیت مدرن و تکنولوزیک جزئی از منش آن ها گردیده و می توانند جامعه مدرن ( و دموکراتیک ) را بنا نهند .
پی نوشت : به این گفتگو توجه بفرمایید  :