تا عهد تو دربستم ، عهد همه بگسستم
بعد از تو روا باشد نقض همه پيمانها !؟
صرف نظر از حقيقي يا غير حقيقي بودن مفاهيم ديني ، با اتكا به خصوصيات تعريف شده براي اين مفاهيم ميتوان از پذيرش اصول و قواعد اجتماعي كه لازمه زندگي بشري است سرباز زد .
هرچند كه باورهاي ديني مكانيسم دفاعي خوبي براي كسي كه در محيطي غير قابل تحمل و ظالمانه بسر ميبرد فراهم ميكند ، اما در كنار آن راه را براي سواستفاده افراد فرصت طلب (قدرت طلب ، انحصار طلب) نيز باز ميگذارد .
من مدعي نيستم كه اين مفاهيم از ابتدا براي داشتن موقعيت انحصاري در گفتگو توسط متوليان مذهبي برساخته شده است ، ولي آنچه امروزه مشاهده ميكنيم اين است كه در دوران ما اين كاربرد را دارد .
بيت بالا از غزل سعدي بخوبي استدلال و منطق نهفته در اين نوع فريب كاري (كه البته عرفان نام گذاري شده و با منطق يكتاپرستي نيز ، بنظر سازگار است) را نشان ميدهد ؛
به عبارت ديگر : هر فردي با اشغال جايگاه تفسير و تاويل حكم و فرمان خداوند ميتواند قواعد و ضوابط اجتماعي و منطق و استدلال عقلي كه فصل الخطاب بين انسانهاست را به چالش بكشد .
برمبناي همين استدلال است كه امام خميني براي خودشان اختياراتي در حد پيامبر قائل بودند ، زیرا با مردم عهدی نداشتند بلکه خود را طرف معامله با خدا می دانستند .
زيرا وقتي پاي نظر و عقيده خداوند ميان باشد ديگر منطق و عقل و استدلال انساني هيچ و پوچ است و بنظر منطقي ميرسد .
منتها يكي از نكاتي كه شور و هيجان كوران انقلاب نگذاشت كسي به آن توجه كند ، اين است كه تفسير آقايان (كلا مدعيان تفسير حكم خدا) عين نظر خداوند در هر زمينه نميتواند باشد ، بلكه يك انسان با همان عقل بشري تصور ميكند كه حكم خداوند اين است .
يعني نعوذبالله ، اين خود خداوند نيست كه در حال انشاي حكم است ، بلكه يك انسان است كه با همان ابزار عقل و منطق به اين نتيجه ميرسد كه نظر خداوند چنين است .
خود حضرت امام پس از انقلاب ، در جماران ، در مورد تفسير قرآن ، زماني كه دوره اي تفسير را آغاز نموده بودند و بخصوص تفسير جنجالي باء بسم الله را تدريس مينمودند ، تلويحا ، مشابه چنين مضموني را در حين تفسير ابراز داشتند كه :
"اين كه ما ميگوييم چنين است نه اينكه صد درصد اين طور باشد ، ما تصور ميكنيم اين طور ميتواند باشد ، كسان ديگري هم كه تفسير ميكنند همين طور."
اگر دوستان دسترسي به متن يا فايل صوتي يا تصويري اين قسمت از تفسير قرآن ايشان داشته باشند ، لطفا ارائه كنند.
بنابراين بار ديگر تكرار ميكنم :
الف - خوشبختانه هيچ كس امروزه مدعي ارتباط با خدا نيست .
ب - بسته شدن دريچه وحي نيز امر پذيرفته شده اي است و همگان بر آن اجماع دارند .
ج - ادعاهايي نيز كه در مورد ارتباط شخص يا اشخاصي ( كه در دسترس هستند ) با عالم غيب عنوان ميگردد ، همگي يا تكذيب شده ، يا به تعارف و غلو و چاپلوسي تعبير ميشوند ، يا فرد مدعي را در تيمارستان يا زندان نگاهداري كرده يا به دار ميكشند و تحت تعقيب است .
بنابراين هر كس كه مدعي تفسير و دريافت حكم خدا است با استفاده از همين ابزاري كه هر بشر ديگري در اختيار دارد چنين كاري را انجام ميدهد ، پس رجوع به عقل جمعي بشري نسبت به تمام ادعاهاي دريافت يا ايصال حكم خدا در طول تاريخ اولويت و تقدم داشته و دارد .
هرگونه ادعاي استناد به حكم خدا پذيرفتني نميباشد ، بلكه بايستي تصريح شود كه :
يك بشر تصور ميكند حكم خدا چنين است .
متاسفانه بخاطر تساهل ، سهل انگاري و خلاصه كردن ناگزير محاورات و گفتگوهاي روزمره ، بتدريج اين دو با هم اختلاط و اشتباه شده است .
از ابتداي تاريخ تا كنون نيز هيچ انسان مدعي پيامبري ، امامت يا درك مصاحبت آنان ، ادعاي صريح نكرده كه مستقيما از خود خداوند حكمي را دريافت نموده است ، بنابراين تمام احكام و قوانين و اصولي كه بعنوان حكم خدا مورد تجزيه و تحليل قرار ميگيرند ، در واقع منسوب به خدا ، يعني نسبت داده شده به خدا هستند و در اين حد بايستي ارزيابي شوند .
من مدعي نيستم كه اين مفاهيم از ابتدا براي داشتن موقعيت انحصاري در گفتگو توسط متوليان مذهبي برساخته شده است ، ولي آنچه امروزه مشاهده ميكنيم اين است كه در دوران ما اين كاربرد را دارد .
بيت بالا از غزل سعدي بخوبي استدلال و منطق نهفته در اين نوع فريب كاري (كه البته عرفان نام گذاري شده و با منطق يكتاپرستي نيز ، بنظر سازگار است) را نشان ميدهد ؛
به عبارت ديگر : هر فردي با اشغال جايگاه تفسير و تاويل حكم و فرمان خداوند ميتواند قواعد و ضوابط اجتماعي و منطق و استدلال عقلي كه فصل الخطاب بين انسانهاست را به چالش بكشد .
برمبناي همين استدلال است كه امام خميني براي خودشان اختياراتي در حد پيامبر قائل بودند ، زیرا با مردم عهدی نداشتند بلکه خود را طرف معامله با خدا می دانستند .
زيرا وقتي پاي نظر و عقيده خداوند ميان باشد ديگر منطق و عقل و استدلال انساني هيچ و پوچ است و بنظر منطقي ميرسد .
منتها يكي از نكاتي كه شور و هيجان كوران انقلاب نگذاشت كسي به آن توجه كند ، اين است كه تفسير آقايان (كلا مدعيان تفسير حكم خدا) عين نظر خداوند در هر زمينه نميتواند باشد ، بلكه يك انسان با همان عقل بشري تصور ميكند كه حكم خداوند اين است .
يعني نعوذبالله ، اين خود خداوند نيست كه در حال انشاي حكم است ، بلكه يك انسان است كه با همان ابزار عقل و منطق به اين نتيجه ميرسد كه نظر خداوند چنين است .
خود حضرت امام پس از انقلاب ، در جماران ، در مورد تفسير قرآن ، زماني كه دوره اي تفسير را آغاز نموده بودند و بخصوص تفسير جنجالي باء بسم الله را تدريس مينمودند ، تلويحا ، مشابه چنين مضموني را در حين تفسير ابراز داشتند كه :
"اين كه ما ميگوييم چنين است نه اينكه صد درصد اين طور باشد ، ما تصور ميكنيم اين طور ميتواند باشد ، كسان ديگري هم كه تفسير ميكنند همين طور."
اگر دوستان دسترسي به متن يا فايل صوتي يا تصويري اين قسمت از تفسير قرآن ايشان داشته باشند ، لطفا ارائه كنند.
بنابراين بار ديگر تكرار ميكنم :
الف - خوشبختانه هيچ كس امروزه مدعي ارتباط با خدا نيست .
ب - بسته شدن دريچه وحي نيز امر پذيرفته شده اي است و همگان بر آن اجماع دارند .
ج - ادعاهايي نيز كه در مورد ارتباط شخص يا اشخاصي ( كه در دسترس هستند ) با عالم غيب عنوان ميگردد ، همگي يا تكذيب شده ، يا به تعارف و غلو و چاپلوسي تعبير ميشوند ، يا فرد مدعي را در تيمارستان يا زندان نگاهداري كرده يا به دار ميكشند و تحت تعقيب است .
بنابراين هر كس كه مدعي تفسير و دريافت حكم خدا است با استفاده از همين ابزاري كه هر بشر ديگري در اختيار دارد چنين كاري را انجام ميدهد ، پس رجوع به عقل جمعي بشري نسبت به تمام ادعاهاي دريافت يا ايصال حكم خدا در طول تاريخ اولويت و تقدم داشته و دارد .
هرگونه ادعاي استناد به حكم خدا پذيرفتني نميباشد ، بلكه بايستي تصريح شود كه :
يك بشر تصور ميكند حكم خدا چنين است .
متاسفانه بخاطر تساهل ، سهل انگاري و خلاصه كردن ناگزير محاورات و گفتگوهاي روزمره ، بتدريج اين دو با هم اختلاط و اشتباه شده است .
از ابتداي تاريخ تا كنون نيز هيچ انسان مدعي پيامبري ، امامت يا درك مصاحبت آنان ، ادعاي صريح نكرده كه مستقيما از خود خداوند حكمي را دريافت نموده است ، بنابراين تمام احكام و قوانين و اصولي كه بعنوان حكم خدا مورد تجزيه و تحليل قرار ميگيرند ، در واقع منسوب به خدا ، يعني نسبت داده شده به خدا هستند و در اين حد بايستي ارزيابي شوند .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر