جاسم : سِــلام ... , این نـُون ثابت میکنه نونوایی محل گِرون فروشه ! , بـِراش پرونده دُرست کُنین بفرِستین دادگاه .
مش جعفر : خوب , این نون چطوری اومـِده دست تو ؟
جاسم : صبح رَفتـُم دِمِ نونوایی , دیدُم داره نون رو گـِرون میفروشه , یه دونَه ش رو وَرداشتـُم که بعنوان مدرک بیارُم شورا , یالا , ضِمیمه پرونده اش بُکُنین .
مش جعفر : باشه عزیزم , این نون رو چقدر باهات حساب کرد ؟
جاسم : والا , گفت دونه یی صدوپنجاه تومن .
مش جعفر : رسید پول رو ازش گرفتی که ضمیمه پرونده کنیم ؟
جاسم : نه والا , پول نِدادُم بِهِش , خوب گِرون میگفت دیگه !؟
مش جعفر : وِی ی ... جاسم : تا نِیومِده به جرم "نون دزدی" از دست ات شکایت کنه , ببر نون رو بزار سِرِجاش , دیگه هم بازپرس بازی درنیار !
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر