۱۳۹۱ اسفند ۱۶, چهارشنبه

مشاركت سياسي مردم به مثابه تهديد

پس از استفاده ابزاري از متون ديني به عنوان ابزاري براي تهديد و از ميدان به در كردن رقباي سياسي .
چشم مان روشن شد به استفاده از مشاركت سياسي مردم بعنوان تهديد رقيب و ابزاري براي سهم خواهي در قدرت .
رقباي حاضر در عرصه سياسي فعلي كشور ، هم ديگر را بخوبي مي شناسند و دست يك ديگر را خوانده اند .
عمده اينان حرفه شان به خيابان كشاندن مردم و يا گرياندن آن ها بوده است .
چگونه با استفاده از ناآگاهي يا احساسات و عواطف يا خرافات و يا مجموعه اي از اين ها مردم را به عنوان سياهي لشكر ببرند و بياورند ، به شعار دادن يا تاييد وادارند .
اكنون نيز از مشاركت سياسي مردم ، حتي از امكان آگاه شدن و آگاه ساختن آن ها ، به عنوان تهديدي بر عليه يك ديگر براي گرفتن سهم خود در قدرت استفاده مي كنند .
خيلي جالب است ، تصور كنيد رقيبي به طرق مقابل خودش مي گويد : 
اگر چنين و چنان بكني يا نكني ، مي روم مردم را آگاه مي كنم !
اگر سهم مرا ندهي مي روم حزب تاسيس مي كنم و مردم را تحريك به مشاركت در تعيين سرنوشت خويش ميكنم !؟
آن قدر ناداني و بي خبري مردم به عنوان يك منبع قابل بهره برداري و يك معدن ثروت قابل استخراج ، به عنوان منبع و مواد اوليه يك تجارت و كسب و كار ،   بايستي در ادبيات سياسي فرقه اي موج سوار ، جا افتاده باشد كه چنين عباراتي در سپهر سياسي كشور ديده و شنيده شود :
دانستن حق مردم است .
... بگم ؟ ، ... بگم ؟   .
 به قول سعدي :
تو خود حديث مفصل بخوان از اين مُجْمَل !

هیچ نظری موجود نیست: