چون به طور کلی تردید و سختگیری بسیاری در زمینه توانایی
قضاوت ، تشخیص و شناخت بشری در امر قضاوت دادرسی و افتا (فتوی دادن ، بیان حکم
شرعی) ، به کار برده شده ، و شرایط سخت احراز اهلیت و صلاحیت این گونه مشاغل بسیار به هم نزدیک
و مشابه می باشد .
از طرف دیگر تمایلات انسان در چگونگی قضاوت وی موثر بوده و میتواند
نتیجه قضاوت را دستخوش تغییر نمایند ، لذا قانون گزار همواره برای کسانی که بر
مسند قضا ، دادرسی ، صدور حکم و فتوا نشسته
اند شرایط و ویژه گیهای خاصی را قائل گردیده ، ( به طور مثال شرایط دادرس ، بازپرس
، قاضی ، عضو هیئت منصفه ) و مترصد عدم خروج متصدیان این جایگاه ها از دایره صلاحیت بوده است .
حتی در مورد افتا ، اجتهاد ، مرجعیت ، فقاهت (ولایت فقیه) نیز عدالت ،
شجاعت و صفات دیگری را الزامی دانسته اند و کمترین خروج از عدالت باعث اسقاط حق
اعمال نظر میگردد ، یا قائل شدن عصمت برای پیامبر و امامان ، حکایت از این دارد که
فرهنگ و سنت ما نیز علیرغم تعمدی که در برداشتن مرز بین خدا و انسان بخرج میدهد ولی از دایره این ضرورت عقلی نتوانسته خارج گردد
!؟
به عبارت دیگر تناقض غیر قابل توجیه ی بین قائل شدن و باور داشتن به عصمت برای امامان و پیامبران با درخواست این اختیارات برای یک فقیه غیر معصوم ( صرف نظر از تعارفات ! ) وجود دارد .
به عبارت دیگر تناقض غیر قابل توجیه ی بین قائل شدن و باور داشتن به عصمت برای امامان و پیامبران با درخواست این اختیارات برای یک فقیه غیر معصوم ( صرف نظر از تعارفات ! ) وجود دارد .
حال این سوال مطرح میگردد : چون فرد حاکم بلحاظ اختیارات و وظایفی که
داراست خواه ناخواه در تضاد منافع با مردم قرار گرفته و ممکن است از حق قضاوت ،
مرجعیت ، فقاهت ، فتوا دادن خویش در جهت تحکیم قدرت خود استفاده کند ( و صدها و
هزاران احتمال دیگر که امروزه بطور عینی با آن ها مواجه شده ایم ) ، صرف نظر از
تمهیدات قانونی در این زمینه :
1 - آیا صرف پذیرش ، غصب یا
تسلط و تصرف حاکمیت و از طرف دیگر اختیار
قضاوت و افتا برای فقیهی که بر مسند ولایت فقیه نشسته ، نشانه خروج وی از محور
عدالت نیست ؟
با توجه به اینکه فقها و علمای مذهب شیعه برای پیامبر و امامان ( که
اختیار مبسوطی برای تصرف در امور مردم
دارند ) ، شرط عصمت ، اعجاز و ارتباط با خدا را قائل گردیده اند ، لذا :
2 – آیا درخواست یا تحکیم اختیاراتی در حد پیامبر و امامان برای انسانی
جایزالخطا ، خروج از محور عدالت نمی باشد ؟
3 – آیا صرف خواست و تصور این اختیارت در ذهن یک فرد نشانه متوهم بودن
، کبر ، غرور ، عدم واقع بینی و قدرت طلبی (نهایتا سلب صلاحیت مرجعیت یا ولایت فقیه)
وی نمی باشد ؟
۲ نظر:
صحبت از آزادی و برابری دیوانگی است!فرض کن جنگل بیابان بود از روز نخست، فرض کن مرگ قناری در قفس هم مرگ نیست.
باید گفت و گفت و تکرار کرد .
ارسال یک نظر