۱۳۹۲ تیر ۲۵, سه‌شنبه

کنکاشی اخلاقی-حقوقی در زمینه اختیارات درخواستی فقها

با توجه به اهمیت موضوع و ضمن ابراز تعجب نسبت به اینکه چگونه این مباحث در محافل حقوقی و حوزوی در زمان خود طرح و بحث نشده !؟  ، به صورت طرح  پرسش به استحضار حقوق دانان ، فقها و حتی علمای علم اخلاق می رسد :
چون به طور کلی تردید و سختگیری بسیاری در زمینه  توانایی قضاوت ، تشخیص و شناخت بشری در امر قضاوت دادرسی و افتا (فتوی دادن ، بیان حکم شرعی) ، به کار برده شده ، و شرایط سخت احراز اهلیت و صلاحیت این گونه مشاغل بسیار به هم نزدیک و مشابه می باشد .
از طرف دیگر تمایلات انسان در چگونگی قضاوت وی موثر بوده و میتواند نتیجه قضاوت را دستخوش تغییر نمایند ، لذا قانون گزار همواره برای کسانی که بر مسند قضا ، دادرسی ، صدور حکم و فتوا  نشسته اند شرایط و ویژه گیهای خاصی را قائل گردیده ، ( به طور مثال شرایط دادرس ، بازپرس ، قاضی ، عضو هیئت منصفه ) و مترصد عدم خروج متصدیان این جایگاه ها  از دایره صلاحیت بوده است .
حتی در مورد افتا ، اجتهاد ، مرجعیت ، فقاهت (ولایت فقیه) نیز عدالت ، شجاعت و صفات دیگری را الزامی دانسته اند و کمترین خروج از عدالت باعث اسقاط حق اعمال نظر میگردد ، یا قائل شدن عصمت برای پیامبر و امامان ، حکایت از این دارد که فرهنگ و سنت ما نیز علیرغم تعمدی که در برداشتن مرز بین خدا و انسان بخرج  میدهد  ولی از دایره این ضرورت عقلی نتوانسته خارج گردد !؟  
به عبارت دیگر تناقض غیر قابل توجیه ی بین قائل شدن و باور داشتن به عصمت برای امامان و پیامبران با درخواست این اختیارات برای یک فقیه غیر معصوم ( صرف نظر از تعارفات ! ) وجود دارد . 
حال این سوال مطرح میگردد : چون فرد حاکم بلحاظ اختیارات و وظایفی که داراست خواه ناخواه در تضاد منافع با مردم قرار گرفته و ممکن است از حق قضاوت ، مرجعیت ، فقاهت ، فتوا دادن خویش در جهت تحکیم قدرت خود استفاده کند ( و صدها و هزاران احتمال دیگر که امروزه بطور عینی با آن ها مواجه شده ایم ) ، صرف نظر از تمهیدات قانونی در این زمینه :
1 -  آیا صرف پذیرش ، غصب یا تسلط و تصرف  حاکمیت و از طرف دیگر اختیار قضاوت و افتا برای فقیهی که بر مسند ولایت فقیه نشسته ، نشانه خروج وی از محور عدالت نیست ؟
با توجه به اینکه فقها و علمای مذهب شیعه برای پیامبر و امامان ( که اختیار مبسوطی برای  تصرف در امور مردم دارند ) ، شرط عصمت ، اعجاز و ارتباط با خدا را قائل گردیده اند ، لذا :
2 – آیا درخواست یا تحکیم اختیاراتی در حد پیامبر و امامان برای انسانی جایزالخطا ، خروج از محور عدالت نمی باشد ؟  
3 – آیا صرف خواست و تصور این اختیارت در ذهن یک فرد نشانه متوهم بودن ، کبر ، غرور ، عدم واقع بینی و قدرت طلبی (نهایتا سلب صلاحیت مرجعیت یا ولایت فقیه) وی نمی باشد ؟

۲ نظر:

ناشناس گفت...

صحبت از آزادی و برابری دیوانگی است!فرض کن جنگل بیابان بود از روز نخست، فرض کن مرگ قناری در قفس هم مرگ نیست.

احمد نورمحمدی آبادچی گفت...

باید گفت و گفت و تکرار کرد .