بله دوستان :
این هم تعبیر و تحلیل جدیدی از قرآن کریم می باشد .
می فرمایند : چون حضرت پیامبر(ص) امی بوده ، یعنی سواد خواندن و نوشتن نداشته ، لذا کلمه " اقــرا " در آیه " اقرا باسم ربک الذی خلق" به معنی " بِـفـَهـم " می تواند باشد , نه بمعنی " بـِخـوان " .
خوب ، اگر این را بپذیریم خیلی تغییرات حادث ! می شود ، احتمالا یک سری از کسانی که مرتد اعلام شده و اعدام شده اند نبایستی اعدام می شدند ! ، کسانی که نفی بلد ! ( تبعید ) شده اند همین طور و ... قس علیهذا ... ! .
من نمی دانم متنی (قرآن) که هنوز هر کسی از آن برداشت و تعبیر متفاوتی ارائه می دهد و این تعابیر زیاد هم با یکدیگر فرقی نمی کنند ، یعنی بجای تفسیر و تعبیر فلان , می شد از اول تفسیر فلان را قبول داشته باشیم و جان و مال و زندگی مردمان را بر اساس آن محترم یا نامحترم بشماریم ! ؟ ...
چگونه چنین وضعیتی می تواند ملاک تشخیص حق از باطل قرار گیرد ، خداوندی که اراده اش به تعبیر و تفسیر و به اندازه فهم و امیال و منافع مفسر کلام اش بستگی دارد ، چگونه خدای عادلی می تواند باشد ! ؟
و چه اصراری است که تلاش کنیم با تغییر دید ، با عوض کردن زاویه نگاه مان ، با جابجا کردن مفروضات و مقدمات ، باز هم سعی کنیم مطلب یا قاعده جدیدی موافق ایده و انگیزه مان از آن بیرون بیاوریم ؟؟؟؟
این رویکرد همان رویه ای است که قرن هاست آن را آخوندیسم می نامند ، یعنی کند و کلاش در فضایی ابرآلود ، در میان مبهمات و موهومات ، برای استخراج قاعده یا فلسفه ای مطابق میل و انگیزه مان ، آن گونه که بهتر موجودیت و سهم مان را بتوانیم توجیه و تفهیم کنیم .
البته این بار در زیر لعاب و روکشی از روشنفکری دینی مخفی شده است ، ظاهرا آخوندیسم دوران جدید قرار است از دل همین روشنفکری دینی که اساسا مبهم است و در ذاتش دچار تناقض است بیرون بیاید .
این هم تعبیر و تحلیل جدیدی از قرآن کریم می باشد .
می فرمایند : چون حضرت پیامبر(ص) امی بوده ، یعنی سواد خواندن و نوشتن نداشته ، لذا کلمه " اقــرا " در آیه " اقرا باسم ربک الذی خلق" به معنی " بِـفـَهـم " می تواند باشد , نه بمعنی " بـِخـوان " .
خوب ، اگر این را بپذیریم خیلی تغییرات حادث ! می شود ، احتمالا یک سری از کسانی که مرتد اعلام شده و اعدام شده اند نبایستی اعدام می شدند ! ، کسانی که نفی بلد ! ( تبعید ) شده اند همین طور و ... قس علیهذا ... ! .
من نمی دانم متنی (قرآن) که هنوز هر کسی از آن برداشت و تعبیر متفاوتی ارائه می دهد و این تعابیر زیاد هم با یکدیگر فرقی نمی کنند ، یعنی بجای تفسیر و تعبیر فلان , می شد از اول تفسیر فلان را قبول داشته باشیم و جان و مال و زندگی مردمان را بر اساس آن محترم یا نامحترم بشماریم ! ؟ ...
چگونه چنین وضعیتی می تواند ملاک تشخیص حق از باطل قرار گیرد ، خداوندی که اراده اش به تعبیر و تفسیر و به اندازه فهم و امیال و منافع مفسر کلام اش بستگی دارد ، چگونه خدای عادلی می تواند باشد ! ؟
و چه اصراری است که تلاش کنیم با تغییر دید ، با عوض کردن زاویه نگاه مان ، با جابجا کردن مفروضات و مقدمات ، باز هم سعی کنیم مطلب یا قاعده جدیدی موافق ایده و انگیزه مان از آن بیرون بیاوریم ؟؟؟؟
این رویکرد همان رویه ای است که قرن هاست آن را آخوندیسم می نامند ، یعنی کند و کلاش در فضایی ابرآلود ، در میان مبهمات و موهومات ، برای استخراج قاعده یا فلسفه ای مطابق میل و انگیزه مان ، آن گونه که بهتر موجودیت و سهم مان را بتوانیم توجیه و تفهیم کنیم .
البته این بار در زیر لعاب و روکشی از روشنفکری دینی مخفی شده است ، ظاهرا آخوندیسم دوران جدید قرار است از دل همین روشنفکری دینی که اساسا مبهم است و در ذاتش دچار تناقض است بیرون بیاید .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر