۱۳۹۳ شهریور ۱۶, یکشنبه

قهرمان ، ضد قهرمان ، یا قاصر

یکی از تناقض ها و تعارض هایی که در رابطه با جنگ هشت ساله ایران و عراق وجود دارد این است که بالاخره این همه آدم ، این همه نیرو ، که در جنگ شرکت داشته اند را بایستی چه نامید :
قهرمان
وطن پرست
ارتشی دلاور
پاسدار ( از آنها که اگر نبودند کشور نبود ) 
بسیجی جان بر کف 
ضد قهرمان
فرصت طلب
آنارشیست و جنگ طلب
سایکوپات و خلافکار ، ولگرد بی خانمان ناگزیر از شرکت در جنگ 
افغانی حقوق بگیر
نیروی قدس شش ماهه عده ای شان  مشکوک به اعتیاد
دانشجوی پشت کنکور مانده 
محصل فراری از درس و مشق و مدرسه
جوان استقلال طلب فراری از والدین زورگو
سرباز وظیفه مجبور و ناگزیر
ارتشی عاشق حق ماموریت جنگی ( اسکناس های پنجاه تومنی نو فاقد پشتوانه )
نیروی غیر متخصص که برای گرفتن پست مدیریتی بعد از بازگشت از جبهه آمده بود .
واقعا مانده بودم چه تحلیلی  از این فتنه ای که در کشور ما بوجود آمد بایستی داشته باشم ؟ .
امشب با یکی از دوستان بحثی داشتیم که ناگزیر مجبور از جمع آوری افکارم و تکه پاره های اطلاعات ام گردیده و نتیجه را عینا برای عزیزان گروه "بازماندگان شهدا ,جانبازان ,آزادگان و رزمندگان 8 سال جنگ خانمان سوز" گزارش می کنم :

یکی از دوستان پستی گذاشته بود به این مضمون :
امروز سالگرد شهادت بزرگ مردی است به نام حاج داود کریم . او کسی بود که هیچگاه به خاطر جانبازی و هدفی که داشت منت بر سر مردم نگذاشت . دائم فریاد نزد : آی مردم من برای شما به جنگ رفته ام و شما را نجات داده ام . همیشه می گفت : این بیماری و بستری شدن در بیمارستان برایم سرگرمی شده است. این زخم‌ها ذخیره آخرتم هستند شاید با این دردها خداوند اجازه ملاقات با دوستان شهیدم را به من بدهد. حاج داود با اینکه می توانست بهترین زندگی و موقعیت اجتماعی را داشته باشد ولی هیچگاه مجیزگوی قدرت طلبان نبود و تا آخر عمرش هم با بازویش نان درآورد و گذران زندگی کرد .-روح بلند این دلاور شاد و یادش گرامی باد   
- این ها قهرمان های ضد قهرمان هستند .
کسانی که به دلیل فرهنگ غلط ما ، فرهنگی که استثمارگران یا استحمارگران ساخته اند برای بهره کشی یا ساکت نگاه داشتن مردم و عمرشان را رنج بکشند اما صدای شان در نیاید .
یک انسان سالم از لحاظ روان و شخصیت نگاه می کند که برای چه بایستی هزینه بدهد ، هیچ گاه بیهوده آلت دست دیگران و نردبان ترقی مردم فریبان نمی شود .
این ها ، بیشتر نادانسته و ناخواسته کمک به ظالم ، کمک به ستمگر کرده اند و حتی با معیارهای خودشان هم کارشان حرف دارد .
یک رزمنده واقعی مجیز نمی گوید ولی ساکت هم نمی نشیند که مردم فریبان مردم را در منگنه قرار دهند و او در عرفان کذایی اش غرق باشد و هی زجر بکشد و رنج ببرد و هی به تعالی روحی برسد

جناب نورمحمدي محض اطلاعتون (البته شما اطلاعتون از حقير بيشتره) حاج داوود كريمي به خاطر اعتراض به وجود موجود از دي ماه ٧٢ تا ارديبهشت ماه ٧٣ در زندان بود. حتي خيلي ها تا زمان مرگش سعي كردند نامش را به ميان نياورند.
اون سكوت و اون رنج كشيدن هم از سر اين بود كه زياد خواه نبود. اما ما، همين ما كه ادعا مي‌كنيم حاضريم از يكي از داشته‌هامون بگذريم بعد مردم مردم كنيم؟

- خوشحال ام که ایشان این گونه بوده اند .
بنده حدس ام در مورد ایشان اشتباه بوده .
نظر بنده در مورد کسانی است که بیشترین سختی ها را تحمل کردند و از این روی سایر مردمان را نیز به همین رنج کشیدن بی حاصل دعوت می کردند ، و نتیجه استقرار و نهادینه شدن کژروی هایی شد که شاید در ابتدا با یک تذکر خشک و خالی راست می شد .

حاج داوود از همرزمي با شهيد چمران در لبنان گرفته تا همكاري نابغه جنگ شهيد باقري رسيد به جايي كه سعيد حداديان در نازي آباد خونش رو با رفقاش سنگ بارون كرد.
تراشكار بود و بعد از جنگ برگشت سر همون تراشكاري. اواخر عمرش فلج شده بود اما چند سال قبلش در يك ك
ارگاه كوچكتر از كارگاه قبلش در جاده بهشت زهرا كار مي كرد. او تاوان عدالت‌خواهي‌اش را داد و مثل ما نبود كه از سر احساس حرف بزند. رك و راست بود وحقيقت گو. اون موقع كه حمايت از منتظري هزينه داشت ازش حمايت مي‌كرد. بگذريم.... دل ما درد داشت شما به دل نگيريد. اما دوست نداشتم كسي بدون آگاهي راجع به اون شهيد قضاوت كنه. ارادتمند. ياحق

- به هر حال این ها قربانیان فرهنگ حذفی جامعه ما هستند ، در جای و در موقعیت خودشان از این روی که با شهامت و جوانمردی به آن چه برحق و درست می پندارند ، یعنی محیط و جامعه به آنها القا می کند ، پاسخ مثبت می دهند ، قهرمان هستند ولی وقتی پرده ها کنار می رود طبعا مشخص می گردد که خودشان و زندگی دیگران را مسرفانه و بیهوده نابود کرده اند ، چمران ، ایشان ، دیگر سرداران و تروریست های اسلامی همگی در صرف انرژی روانی روی کشتن یا کشته شدن اسراف به خرج دادند .
جناب نور محمدى عزیز امثال حاج داود مى دانستند هدفشان چه بود .
خوب هدف چه بود ؟

هي ما ميخوايم چيزي نگيم نمي‌شه
برادر شما سرداران جنگ را با تروريست‌ها يكي مي‌كنيد؟
انگار بايد اول براي شما يك نفر توضيح بده كه توي اين كشور جنگ شد. يك كشور به يك كشور ديگه كه اسمش ايران بود حمله كرد. اين كشور دوم خودش درگير يك انقلاب بود. اون كشور اول اسمش عراق بود. كه همه دنيا حمايتش مي‌كردند.

بعد حمله كردند خرمشهر را هم گرفتند، آبادان را محاصره كردند. گفتش خوب نيست اما روايت مي‌كنند عراقي‌ها بعد از گرفتن خرمشهر اون طرف رود كارون جسد لخت زني را كه بهش تجاوز كرده بودند آويزان كردند. بچه‌ها كلي شهيد دادند كه فقط ا ون جنازه بياد پايين.

اما از هدف گفتند جناب ... . يك خاطره از محمد جهان آرا نقل كنم. از همان كه شما فكر مي‌كنيد قرباني فرهنگ جامعه بود.
فرمانده سپاه خرمشهر بود. با دست خالي روزها مقاومت كرد. خبر دادند كه شهر داره سقوط مي‌كنه. بچه‌ها رو جمع كرد گفت: نگران نباشيد. شهر اگر سقوط كرد دوباره پس مي‌گيرم. مراقب باشيد ايمانتان سقوط نكند.

هدف كشتن نبود. هدف دفاع بود. هدف اداي دين بود. خدا رحمت كند شهيد بزرگوار دستواره را. بعد از حاج احمد متوسليان همه كاره لشگر بود. وقتي بر مي گشت تهران برف پارو مي كرد زمستون ها براي مردم پول هم نمي گرفت مي‌گفت براي امام و رزمنده‌ها دعا كنيد.
رفيق سن و
سالتون مي گه اگر توي ايران بوده باشيد حتما بايد يه چيزهايي شنيده باشيد. اينها براي نسل بعد از ما شايد افسانه باشه. اما خداوكيلي با نگاه چرتكه و ماشين حساب به اين موضوعات نگاه نكنيد. كه آنها زنده اند و ما در بستر مرگ دست و پا مي‌زنيم.


- برادر عزیز روز به روز و ثانیه به ثانیه جنگ را بنده به یاد دارم از شلمچه تا حلبچه ،
عرض بنده همین است که نبایستی مثل گوشت دم توپ پا می شدیم می رفتیم خودمان و دیگران را به کشتن می دادیم و بدون گفتن یک کلمه برمی گشتیم .
قبل از هجوم به جبهه بایستی اول از
همه شفاف می شد که این جنگ حق و باطل است یا جنگ قدرت طلبان .
بعد هم وقتی با لجبازی طول اش دادند نبایستی برادران رزمنده ساکت می شدند و ساکت می نشستند .
بعد هم در رابطه با کزی هایی که نهادینه شده بود نبایستی ساکت می ماندند .
بنابراین حتی از قبل از آغاز جنگ تکلیف فکر کردن را آقایان انجام نداده اند و بدون تعقل و تدبر با نوای کاروان بار بسته اند و به عشق (توهم) کربلا راه افتاده اند روی مین ها و نیز دیگران را راه انداخته اند .
بنابراین اتفاقا از ابتدای کار ، اشتباه کار یا قاصر هستند .


- کدام هدف دین بود ؟
چه چیزی دین خدا را به خطر انداخته بود ؟
صدام شط العرب را می خواست و آخوندها جنگ را ، کشتن رقبا و قدرت را ،

و این ها هم قهرمان بازی ، مالک اشتر بازی و خودکشی یا دیگر کشی را .
آقا جنگیدن با خودکشی و خود به کشتن دادن فرق می کند .
اولا جنگ جنگ اسلام و کفر نبود .
اینها سرباز خدا یا امام نبودند .
ما سرزمین اسلام نبودیم .
این ها همه تبلیغات و هیاهو بود ، هنوز هم برخی نمی خواهند دست بردارند .


- هاشمی رفسنجانی: سپاه به کمتر از کل کشور راضی نیست

يعني با اين لينك آخرتون به قول آقاي همساده داغونم كردي. شما خودت يك بار لينك رو بخون از كجا به كجا پريديد. از چه سالي به چه سالي. برادر گلم داريم در مورد دوران جنگ حرف مي‌زنيم چه ربطي به سپاه الان داره آخه اخوي؟

الحمدالله شما از جلوي توپ سالم برگشتي دو دستي ميز رو بچسبيد انشاءالله اين كشور با امثال شما پيشرفت خواهد كرد. خصوصا با اين تحليل‌ها كاملا منطبق بر واقعيت

شما الان براي من بگو چرا جنگ با لج‌بازي ادامه پيدا كرد؟ شما چي مي‌دوني از تاريخ جنگ؟ كي خواستند جنگ را تمام كنند؟ كدام قطعنامه صادر شد؟ كجاش حق ايران تضمين شد؟ عراق چند بار بعد از آتش بس به ايران حمله كرد؟ متاسفانه بعضي‌ها همينطوري فقط الابختكي روي هوا حرف زدن را بلدند كه هيچ مالياتي هم نداره.

- بله ، چه بسا صدام یا اساسا جهان آن روز تعمد داشتند که جنگ را ادامه بدهند و جلوی صدور انقلاب (و تروریسم ) به دنیا را بگیرند ،
اما این ها هیچ کدام باعث نمی شود که راه قدس از کربلا بگذرد ، صدام روسی بعثی صهیونیستی شود ، ما سربازان امام زمان بشویم ، تجسم و
تجسد اسلام شویم ، سلطنت آخوندها در کشور بر حق شود ، ولایت یک فقیه جایزالخطا ! شعبه ای از حکومت پیامبر معصوم (ص) شود ، درو کردن تمامی رقبا حتی آنهایی که دستور داشتند که اسلام شیعی ضد آمریکایی را به قدرت برسانند توجیه شود ، مردم گرسنگی بخورند ، اموال مردم را به زور ببرند جبهه جنگ اسلام با کفر ، برای کسی که مدعی است برای خدا دارد می جنگد تبعیض قائل شوند ، هزاران هزار دروغ به مردم تحویل داده شود و هزاران هزار جنایت صورت بگیرد ، ...
یعنی مطمئن باش اگر یک نقطه سفید داخل این کارنامه بود خود بنده هنوز داشتم زیر این علم سینه می زدم ! .

برادر عزیز : پشت جبهه را گیریم خبر نداشته ،

- توی جبهه که بخاطر فقدان برنامه و تخصص و ناهماهنگی این همه جوان پر پر شدند چه ؟

جناب نور محمددي الحمد الله كه پذيرفتيد كه قصد اتمام جنگ وجود نداشت. پس حرفتون رو پس مي‌گيريد كه ايران جنگ را با لج‌بازي ادامه داد؟ 

 --  93/06/20 با توجه به اصرار دوست مان ، هرچند ، چندان به کارهای ویدیویی آشنایی ندارم ولی برشی از سخنان به تازگی منتشر شده آقای رفسنجانی را برای تان می گذارم ، که در آن ایشان چندین بار تاکید می نماید دولت عراق پس از آغاز جنگ پشیمان شده و حدود هفت سال و نیم در حال دریوزگی برای صلح بوده و به این منظور دست به دامن تمام کشورهای دنیا می شده است : 
 
- این همه خیانت به کشور و مردم را یه آدم مخلص ببینه بعد بره توی یه قبر بشینه برای خودش گریه کنه و مخلص بازی دربیاره .

- حداقل نبایستی این همه اختلاف و درگیری و بد و بیراه گفتن به ارتشی ها را کنار می گذاشتند و با هم متحد و هماهنگ در راه یک هدف واحد همکاری می کردند .
میشود باور کرد کسی که نمی تواند با هموطنش رابطه خوبی برقرار کند با خدا رابطه خوبی برقرار کرده است ! ؟

- دوست  عزیز اگر بنده بپذیرم دنیا قصد پایان دادن به جنگ را نداشت همه کسانی که در دیگر کشی شرکت کرده اند ، نردبان ترقی ظالم شده اند ، به نهادینه شدن خرافات و اسب سفید و سیاه کمک کرده اند و ...
یک دفعه قهرمان های واجب الاحترامی خواهند شد ؟
و حالا گیرم که از نظر ما هم این ها همین بشوند ، آن وقت این همه خرابی و فجایع درست می شود ؟


- این احترام زوری و پوشالی همان دیوار مقوایی است که این به اصطلاح شب شکاران ، رزمندگان ، صف شکنان ، دلیرمردان ، خودشان را پشت آن قایم کرده اند و به همان که بطور اتفاقی ، بخاطر یک ترکش خوردن یا موجی شدن ( بخاطر این در و دکان هایی که بنده حدود 6 سال از جنگ را در سیستم بهداری رزمی شاهد بودم ) برای خودشان درست کرده اند و از پشت آن تکان نمی خورند .
این احترام های دروغین و فرمالیته این آدم ها را تبدیل به عروسک و مترسک کرده است ، آنهایی که هنوز سرسوزن وجود و غیرتی دارند دلخوش به همین ادا و اصول ها و کسوت ها خودشان را بازنشسته کرده اند .
بیار تا چه داری ز رستم نشان
که گُم باد نام اش ز گردن کشان
( فردوسی )

خير شما با پذيرفتنتان بار ديگر خودتان را يا نقض مي‌كنيد يا به تناقض ادامه مي‌دهيد. همانطور كه اول بار در مورد شهيد كريمي به قول خودتان ”احساسي” قضاوت كرديد.
حالا به هرحال نگفتيد جنگ را ما با لجاجت كش داديم يا امكان توقفش نبود

- جناب ...  شما تا هر وقت که دلتان بخواهد می توانید بنده را متصف به تناقض فکری یا احساسی قضاوت کردن بنمایید .
در اقناع شما سودی برای هیچ کس نهفته نیست .
ضمنا شما هم طرف بحث اساسا نبوده اید
ادعای بنده در این پست اعتراض به ساختن پهلوان پنبه از رزمندگان و بی دلیل بالا بردن آنها و عدم نقد رفتار احساسی و کیج  مآبانه هیستریک آن هاست .
نه تاریخ دان هستیم و نه همان طور که در کامنت ام خدمت شما عرض کردم :
اگر به عبارت "چه بسا " که بنده در کامنت ام آورده ام دقت بفرمایید :
"... چه بسا صدام یا اساسا جهان آن روز تعمد داشتند که جنگ را ادامه بدهند و جلوی صدور انقلاب (و تروریسم ) به دنیا را بگیرند ،

اما این ها هیچ کدام باعث نمی شود که راه قدس از کربلا بگذرد ... "
اساسا بنده کامنت اول ام را در پاسخ به پست دوست عزیزمان آقای ...  نوشته ام ولی خوب شما به هر حال داخل بحث شده اید .
اکنون نیز اگر اقرار بنده مبنی بر اینکه گفته هایم تناقض دارد و اطلاعی از مسائل سیاسی و بین المللی نیز ندارم باعث آسودگی تان می شود ، حرفی نیست .
اما این چیزی است که تلویحا در هر کامنت بنده از ابتدا تا کنون بر آن تاکید گردیده ، یعنی پیش از درخواست شما بنده بدان مقر بوده ام ، اساسا ادعای بنده این است که :
 نه تنها بنده بلکه اکثریت قریب به اتفاق کسانی که در جنگ شرکت داشته اند و جنگ رفتن شان برای برخورداری از رانت نبوده ، حداقل متوهم و ساده بوده اند ، و حتی توان ذهنی و تعقل نتیجه گیری ساده از وقایع درون جبهه را نیز نداشته اند تبلیغات و جو روانی به گونه ای بوده که خود را سیف الله و شمشیر خدا تلقی می کرده اند .
آخر هیچ آدم عاقلی با یک مشت
دانشجوی شش ماهه اجباری ،
کارمندان دولت شش ماه اجباری جبهه ،
سربازان غیر معتقد به جنگ مذهبی ،
اتوبوس و کامیون مردم که به زور همراه با راننده اش به خط مقدم آورده اند ،
و هزاران موضوع و مفهوم دیگر که مایه خجالت است ...
ادعای برقراری حاکمیت الله در جهان را نمی کند   .
موفق باشید .

...
پی نوشت : 

این بی کم و کاست گفتگویی بود بین بنده و دوستان ، هر چند در گذشته یادداشت : " برادر ایثارگر : بسیجی ، سپاهی ، رزمنده ، جهادگررا نوشته ام و ممکن است از آن برداشت شود که قصدم اقدام عملی توسط رزمندگان بوده است ، اما معتقدم این عزیزان بهتر است فقط به کار مطالعه و شناخت و بازگو کردن واقعیاتی که دیده اند یا می بینند باشند . 
مردم فریبان برای اینکه بتوانند فریب خود را پنهان کنند به آشوب و جنجال نیاز دارند ،  شفاف شدن مسائل و آشکار شدن راست یا دروغ به آرام ماندن جو حاکم بر گفتگو ها نیازمند می باشد .  
افزون بر این ، دخالت فیزیکی ، با این همه احساس "ستم دیدگی" که خواه ناخواه در چنین شرایطی هر کسی دچار آن می شود نقطه عزیمت خوبی نمی تواند باشد ،
 ... بگذریم ، به هر حال به خاطر تابو بودن یا تابو قلمداد شدن این گونه گفتگوها هنوز راه درازی تا جمع بندی و نتیجه گیری از این مبحث باقی مانده است و البته جای متخصصان علوم اجتماعی و انسانی اینجا خالی به نظر می رسد .

هیچ نظری موجود نیست: