۱۳۹۴ فروردین ۱۵, شنبه

عقل ام بدزد لختی !

سرکوب تفکر و عاقبت اندیشی تحت فشار بحران و بی قراری و سرآسیمگی
واپس زنی عقل و تفکر سالم در شرایط اضطراری .
اضطراب و استرس باعث می شود فرد توافقاتی را بپذیرد که در شرایط عادی زیر بار آن ها نخواهد رفت .
حاکمی که از طرف مردم اش تحت فشار عدم مشروعیت است : می تواند بدترین قرارداد ها را با طرف خارجی منعقد نماید .
بهترین موقع برای گرفتن چک سفید امضا چه زمانی است ؟
بهترین زمان برای امضا گرفتن زیر قرارداد ها  هنگامی است  که طرف مقابل تحت فشار روانی قرار دارد و می خواهد خود را از فشار خلاص کند .
خودم شاهد بودم که مامور نیروی انتظامی از شرکت کنندگان در یک پیک نیک دانشجویی که آن ها را 24 ساعت بدون دلیل بازداشت غیر قانونی کرده بود زیر برگه نانوشته ای امضا گرفت .
یعنی ... برگه ای را سفید امضا کردند برای اینکه دست بندشان را باز کند ! .
در چه شرایطی ؟
هنگامی که بازپرس برای شان نوشته بود :   "بلاقید آزاد"
یعنی مامور نیروی انتظامی دیر یا زود ناگزیر بود با کلید اش دست بند های دانشجویان را باز کند ! .
ادامه دارد ... 
هزاران بار ! ، شاهد بوده ام  (هستم و خواهم بود)  ، کارگران بینوا و بی چاره ، زیر قرارداد های کار که متن شان را حتی نگاه هم نکرده اند امضا کرده اند .
زیر رسید های دریافت وجه صوری را امضا کرده اند ! .
چرا  !؟
چون : صاحبخانه منتظر است
همسر اش منتظر نشسته تا او پولی ببرد ، هر چه باشد ! .
در آن شرایط هر کاغذی که به او بدهند امضا می کند .
حتی ، تازگی ها ، برای اینکه چنین مراسمی ( امضای پی در پی برگه ها و رسید ها و اقرار نامه های دریافت حق و حقوق و ... ) ، چندان جلوه و چشم انداز خوبی در محل شرکت ها ندارد :
شرکت های مشاوره ، خدمات بیمه و خدمات حقوقی با رویشی قارچی تاسیس شده و پس از هماهنگی با مدیران شرکت ، در پایان هر ماه کارگران را برای انجام این تشریفات به دفتر شرکت ارائه کننده خدمات راهنمایی می کنند . در آن محل خود کارگر ، نیز ، کمتر احساس بردگی و دست بسته بودن می کند .
کمتر احساس تسلیم مطلق و بی قید و شرط می کند ! . 
خودم ! ، برای خلاصی از دادگاهی که ، در آخر ، بجای صدور حکم تهدید می کرد که مجددا پرونده را برای تحقیقات می فرستد زیر دست همان بازجویان ... ،  کاغذی را ، همان گونه که منشی دادگاه می گفت ، سفید ، امضا کردم ! 
...
آن چه مرا بر آن ساخت تا این چند سطر را بنویسم این بود که یکی از دوستان در حال بررسی و تحلیل حقوقی مفاد بیانیه یا توافقی است که اعلام شده و قرار است در آینده  تبدیل به  قرارداد شود ، لیکن سایرین ، هر یک بفراخور ، ایرادی بر کار او می گیرند .
من نیز این کامنت را گذاشتم :

همواره ساده گرفتن و بخاطر "شرایط" برای مسائل اصولی اهمیت قائل نشدن :
بانی بدهکاری هایی برای ملت ایران بوده که این ملت هنوز از اصل و فرع آن ها برائت ذمه پیدا نکرده است ! .
در شرایط بمباران و درگیری و جنگ کسی دنبال این نبود که :
- این هایی که برای خدا دارند شهید می شوند چکاره هستند ؟
- مگر کشور پول ندارد که مزدور اجیر کند ؟
- مگر سال ها خرج تعلیم و آمادگی ارتش نشده ؟
- زمانی که با حداقل حقوق می شد رزمنده اجیر کرد اسلحه دست کسانی دادیم که دیگر نشد و نتوانستیم اسلحه را ، و کشور را ، پس بگیریم !
در بحبوحه مشروطیت با ساده اندیشی ما و همین آسان گرفتن ها ، نظارت مجتهدان را در قانون چپاندند رفت !
در کوران انقلاب از بی اعتمادی به همدیگر گفتند فعلا دست روحانیت باشه بعدا خودمان ازشان پس می گیریم .
قانون ولایت فقیه را گذراندند بدون اینکه 99/9 درصد ملت بدانند اصلا معنای اش چیست ! .
همیشه و همواره فشاری که بر گرده مان احساس کرده ایم ، ما را وادار به خاموش کردن و سرکوب کردن عقل و اندیشه مان کرده است .
به قول شاعر :
این عقل فضول پیشه ! را مشتی می
بر روی زنم چنان که در خواب اش کنم !
یا
عقل ام بدزد لختی چند اختیار دانش
هوش ام ببر زمانی تا کی غم زمانه
سلطه گران می دانند که ما از معقولات گریزانیم بنا بر این ...
!
...

بخاطر این فرهنگ :
هدایت رفت خارج ، اصلا شاید خودکشی کرد ! .
دکتر شریعتی رفت خارج ، اصلا شاید خودکشی کرد ! .
... و قس علیهذا ! .
نه این که آن ها تفاوتی  با دیگران داشته باشند ... هـــــــــــــــــــا !
آن ها هم همین فرهنگ را داشتند وگرنه خودکشی نمی کردند ! .



ادامه دارد ...  مطالب مرتبط در اینترنت :      
شکوه میرزادگی
«ز بیداد ِ فزون، آهنگری گمنام و زحمتکش
علمدار علم، چون "کاوه" ی حداد می گردد»
فرخی يزدی

هیچ نظری موجود نیست: