۱۳۹۴ اسفند ۲۹, شنبه

تو "مــــو" می بینی و من "ناتوانی" !

ای عزیز : 

تو امر به معروف و نهی از منکر می بینی و من ناتوانی در کنترل غرایز حیوانی در میان کسانی که  از انسان بودن دم می زنند  .
تو شورای نگهبان و تشخیص مصلحت می بینی و من ناتوانی از تبیین سیستم و سازوکاری که خودکفا باشد و بدون نیاز به سازنده اش بتواند به کار ادامه دهد .
تو "برجام"  می بینی و من ناتوانی از تعامل درست با جهانیان .

تو مجازات توهین به مقدسات  می بینی و من ناتوانی از ارائه مفهوم یا شخصیتی که به خودی خود شایسته احترام و تحسین باشد .
تو "تقلید"  می بینی و من ده ها هزار نفر معلول ذهنی ناتوان از تشخیص خوب یا بد .
تو "انتخابات"  می بینی و من ناتوانی از واگذاری حق انتخاب  به مردم و مردمی که ناتوان از تشخیص منافع خود و ناتوان از گرفتن حق شان هستند .
تو عرفان می بینی و من نهایت ضعف و ناتوانی ، وابستگی و سرسپردگی  .
تو عبادت می بینی و من ناتوانی از تحمل استرس .
تو بسیج و سپاه می بینی و من ناتوانی حاکمیت در حکومت کردن و تعامل با مردم .
تو  فتنه و نفاق و منافق و لیبرال می بینی ،‌من ناتوانی در همکاری با یکدیگر و تحمل رقیب و مخالف ،‌حتی ناتوانی از هم نشینی بَر سَرِ یک سُفره ! .
تو ارتداد می بینی ، کفرگویی و شرک می بینی ،‌ من ناتوانی در تبیین جهان و تدوین فلسفه و اصولی که خلل ناپذیر باشد و یک کودک دبستانی نتواند منطق اش را به هم بریزد ! .
تو "ولایت"  می بینی و من ناتوانی در کنترل حب جاه معنوی و عشق ریاست دنیایی  ! .
تو کتاب غربزدگی جلال آل احمد و کار چاق کنی کمونیست ها برای اقشار غیر مولد و متحجر می بینی و من : ناتوانی قشر روشنفکر در برقراری ارتباط با مردم ( بیش از این : ناتوانی ارتباط با "خانواده"  ، حتی  با خود !  ) .
تو ... ،‌ من ...
...

هیچ نظری موجود نیست: