در پی آمد و نتیجه " امتناع تفکر" نشانه ها و رفتارهایی را می توان دسته بندی نمود .
شاید بتوان گفت از دید رفتار شناسی اگر به موضوع بنگریم می توانیم چنین نشانه هایی را مشاهده کنیم .
فرار از تفکر
فرار از اندیشیدن
پرهیز از رودررو شدن با شرایطی که فرد ناگزیر از تفکر و تحلیلی گردد که تمایلی به آن ندارد .
چرا تمایلی بدان ندارد ؟ زیرا :
1- از پایه و اساس اندیشیدن به آن شدنی نیست (امتناع) . یا
2- فرد ابزار مورد نیاز برای اندیشیدن به آن را ندارد یعنی توانایی اش را ندارد .
ما برای پرهیز از اندیشیدن رفتارهای فراوانی را در پیش می گیریم :
کار کردن
بازی
حتی جنگیدن و جبهه رفتن و ...
شعر خواندن ، زمزمه کردن و تلاوت کردن ،
اندیشیدن به موضوعات دیگری که ما را با تناقض در اندیشیدن روبرو نمی سازند ،
ما سطح مخارج و ریخت و پاش مان را به گونه ای تنظیم می کنیم که همواره ناگزیر از دویدن به دنبال پول برای تامین آن باشیم ، و دیگر فرصتی برای اندیشیدن به مفاهیمی که اساسا نمی توان [ یم ] به آن ها اندیشید باقی نمی ماند .
حتی ممکن است فرد به خود بگوید :
" درست است که نمی توانم این مفاهیم غامض ، شک آلود ، شبهه ناک و به نظر بی پایه و اساس را بشکافم ، تحلیل کنم و سره را از ناسره جدا سازم ، اما کار صواب و کار خیر انجام دادن که ضرری برای کسی ندارد ؟ "
اگر بیشتر بخواهیم باریک بشویم :
ازدواج کردن می تواند به گونه ای انداختن مسئولیت اندیشیدن بر دوش دیگری باشد .
تقلید کردن در مسائل شرعی و تعمیم آن به مسائل خانوادگی ، کسب و کار ، سیاست ، تصمیم گیری ( استخاره و استفتاء و ... ) و سایر مسائل شخصی و اجتماعی نیز گونه های دیگر فرار و پرهیز از تفکر می باشند .
...
شاید بتوان گفت از دید رفتار شناسی اگر به موضوع بنگریم می توانیم چنین نشانه هایی را مشاهده کنیم .
فرار از تفکر
فرار از اندیشیدن
پرهیز از رودررو شدن با شرایطی که فرد ناگزیر از تفکر و تحلیلی گردد که تمایلی به آن ندارد .
چرا تمایلی بدان ندارد ؟ زیرا :
1- از پایه و اساس اندیشیدن به آن شدنی نیست (امتناع) . یا
2- فرد ابزار مورد نیاز برای اندیشیدن به آن را ندارد یعنی توانایی اش را ندارد .
ما برای پرهیز از اندیشیدن رفتارهای فراوانی را در پیش می گیریم :
کار کردن
بازی
حتی جنگیدن و جبهه رفتن و ...
شعر خواندن ، زمزمه کردن و تلاوت کردن ،
اندیشیدن به موضوعات دیگری که ما را با تناقض در اندیشیدن روبرو نمی سازند ،
ما سطح مخارج و ریخت و پاش مان را به گونه ای تنظیم می کنیم که همواره ناگزیر از دویدن به دنبال پول برای تامین آن باشیم ، و دیگر فرصتی برای اندیشیدن به مفاهیمی که اساسا نمی توان [ یم ] به آن ها اندیشید باقی نمی ماند .
حتی ممکن است فرد به خود بگوید :
" درست است که نمی توانم این مفاهیم غامض ، شک آلود ، شبهه ناک و به نظر بی پایه و اساس را بشکافم ، تحلیل کنم و سره را از ناسره جدا سازم ، اما کار صواب و کار خیر انجام دادن که ضرری برای کسی ندارد ؟ "
اگر بیشتر بخواهیم باریک بشویم :
ازدواج کردن می تواند به گونه ای انداختن مسئولیت اندیشیدن بر دوش دیگری باشد .
تقلید کردن در مسائل شرعی و تعمیم آن به مسائل خانوادگی ، کسب و کار ، سیاست ، تصمیم گیری ( استخاره و استفتاء و ... ) و سایر مسائل شخصی و اجتماعی نیز گونه های دیگر فرار و پرهیز از تفکر می باشند .
...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر