با یکی از دوستان عزیز گفتگویی داشتیم :
... , در چند یادداشت سعی کردم نشان دهم که اصلاحات یک جنبش نیست , یک کاربرد است , یک راهکار برای اهدافی خاص .
در فرهنگ ما یک فرد , یک مومن می تواند ادعا نماید که خدا را قبول دارد فقط برای آن که بتواند به آن سوگند بخورد تا مردم سخنان اش را باور کنند .
برهمین سیاق اصلاحات اساسا جنبش نیست .
یا به عبارت درست تر برای بیش تر کسانی که مدعی آن هستند جنبش و زمینه کنش و حرکت نیست ,
همین مسئله را در باورهای دینی نیز مشاهده می کنیم , با خدا سخن گفتن ممکن نیست , ولی خوب همگان روزانه پنج نوبت نمایش گفتگو با خدا را اجرا می کنند
از طرفی کنش گران داخل کشور به وجهی و کنش گران خارج کشور نیز به وجهی دیگر برای این رفتار (تظاهر به اصلاح طلبی و مخالف استبداد حاکم بودن ) اعتبار ایجاد کرده اند با مخاطب قرار دادن آن .
مانند این که شما در این پست و خود بنده در یادداشت های متعددی آن (اصلاحات) را مورد خطاب قرار داده ایم .
برای چه ؟
برای این که راه دیگری برای طرح افکارمان , برای آغاز گفتگو و گفتمان و نقطه عزیمت دیگری نداریم .
در این سپهر و در این فضای اجتماعی (بر حسب سلایق مردم ) , طبیعتا از گفتگو در مورد براندازی و انحلال نمی توانیم آغاز کنیم .
البته مخاطب واقعی "اصلاحات" و "اصلاح طلبان" نمی باشند مخاطب اصلی مردم است و دعوت واقعی نیز دعوت به انحلال و اصلاح بنیانی و واقعی است !
و باز طبیعی است که از ابتدا جایگاه رهبر را نمی توانیم هدف بگیریم , ناچار از خاتمی آغاز می کنیم , همان گونه که پس از جنگ همه گفتگو ها از رفسنجانی آغاز می شد ولی به اشخاص دیگری ختم می گردید .
آن زمان حتی کسانی که خود را اصلاح طلب می نامیدند نیز نمی توانستند در مورد "اصلاح رفتار رهبری" (که امروزه به فراوانی در مورد آن گفتگو می شود ) گفتگو کنند , بنابراین از [گفتگو در باره ] رفسنجانی آغاز می کردند .
حتی خود اصولگرایان نیز به همین شیوه گفتمان انتقادی خودشان را آغاز می کردند و البته هنوز هم برای آن ها دَر روی همین پاشنه می چرخد .
در فرهنگ و جامعه ما ضرب المثل و کنایه های بسیاری در این مورد وجود دارد مانند : "به دَر می زنند برای این که دیوار بشنود ".
هیچ کس نمی تواند متولی جنبش اصلاحات باشد و در این مورد پاسخ گو باشد , زیرا اصلاحات شدنی نیست !
آن چه امکان پذیر نیست را چه کسی می تواند متولی اش باشد ؟ .
مانند این که هیچ کس نمی تواند مدعی برقراری ارتباط با اجنه ! باشد مگر این که کلاهبردار , فریبکار , یا دیوانه باشد .
زیرا از اساس چنین ارتباطی امکان پذیر نمی باشد .
بنابراین بیش از آن که پروژه بودن اصلاحات حکومتی یا تمایل حاکمیت به ایجاد سوپاپ اطمینانی به نام اصلاحات باعث رواج و همه گیر شدن گفتگو در مورد اصلاحات شده باشد , طرف خطاب قرار گرفتن اش توسط اپوزیسیون باعث داغ شدن بازار گفتگو در این مورد و رواج این گفتمان گردیده است .
هنوز با وجود این که جنازه ای بیش از اصلاح طلبی حکومتی بر زمین نمانده است , کنش گران و اپوزیسیون از مرده آن نیز دست برنداشته اند و دایم با تقبیح این رفتار به مردم نقطه مقابل آن یعنی اصلاح طلبی واقعی , انحلال طلبی و حتی براندازی را می نمایانند .
بنابراین آغاز مخالفت با اصلاح طلبی و گفتگوی انتقادی در آن مورد را می توان به آمار "انحلال طلبی" و گفتمان "تغییر بنیادین قانون اساسی و حذف نهادهای غیر دموکراتیک برآمده از آن" و حتی براندازی افزود .
داغ شدن این گفتمان حتی گاهی مایه لبریز شدن صبر و از کف دادن عنان حاکمیت گردیده است , و واکنش های تحقیرآمیزی بدان صورت گرفته است .
... , در چند یادداشت سعی کردم نشان دهم که اصلاحات یک جنبش نیست , یک کاربرد است , یک راهکار برای اهدافی خاص .
در فرهنگ ما یک فرد , یک مومن می تواند ادعا نماید که خدا را قبول دارد فقط برای آن که بتواند به آن سوگند بخورد تا مردم سخنان اش را باور کنند .
برهمین سیاق اصلاحات اساسا جنبش نیست .
یا به عبارت درست تر برای بیش تر کسانی که مدعی آن هستند جنبش و زمینه کنش و حرکت نیست ,
همین مسئله را در باورهای دینی نیز مشاهده می کنیم , با خدا سخن گفتن ممکن نیست , ولی خوب همگان روزانه پنج نوبت نمایش گفتگو با خدا را اجرا می کنند
از طرفی کنش گران داخل کشور به وجهی و کنش گران خارج کشور نیز به وجهی دیگر برای این رفتار (تظاهر به اصلاح طلبی و مخالف استبداد حاکم بودن ) اعتبار ایجاد کرده اند با مخاطب قرار دادن آن .
مانند این که شما در این پست و خود بنده در یادداشت های متعددی آن (اصلاحات) را مورد خطاب قرار داده ایم .
برای چه ؟
برای این که راه دیگری برای طرح افکارمان , برای آغاز گفتگو و گفتمان و نقطه عزیمت دیگری نداریم .
در این سپهر و در این فضای اجتماعی (بر حسب سلایق مردم ) , طبیعتا از گفتگو در مورد براندازی و انحلال نمی توانیم آغاز کنیم .
البته مخاطب واقعی "اصلاحات" و "اصلاح طلبان" نمی باشند مخاطب اصلی مردم است و دعوت واقعی نیز دعوت به انحلال و اصلاح بنیانی و واقعی است !
و باز طبیعی است که از ابتدا جایگاه رهبر را نمی توانیم هدف بگیریم , ناچار از خاتمی آغاز می کنیم , همان گونه که پس از جنگ همه گفتگو ها از رفسنجانی آغاز می شد ولی به اشخاص دیگری ختم می گردید .
آن زمان حتی کسانی که خود را اصلاح طلب می نامیدند نیز نمی توانستند در مورد "اصلاح رفتار رهبری" (که امروزه به فراوانی در مورد آن گفتگو می شود ) گفتگو کنند , بنابراین از [گفتگو در باره ] رفسنجانی آغاز می کردند .
حتی خود اصولگرایان نیز به همین شیوه گفتمان انتقادی خودشان را آغاز می کردند و البته هنوز هم برای آن ها دَر روی همین پاشنه می چرخد .
در فرهنگ و جامعه ما ضرب المثل و کنایه های بسیاری در این مورد وجود دارد مانند : "به دَر می زنند برای این که دیوار بشنود ".
هیچ کس نمی تواند متولی جنبش اصلاحات باشد و در این مورد پاسخ گو باشد , زیرا اصلاحات شدنی نیست !
آن چه امکان پذیر نیست را چه کسی می تواند متولی اش باشد ؟ .
مانند این که هیچ کس نمی تواند مدعی برقراری ارتباط با اجنه ! باشد مگر این که کلاهبردار , فریبکار , یا دیوانه باشد .
زیرا از اساس چنین ارتباطی امکان پذیر نمی باشد .
بنابراین بیش از آن که پروژه بودن اصلاحات حکومتی یا تمایل حاکمیت به ایجاد سوپاپ اطمینانی به نام اصلاحات باعث رواج و همه گیر شدن گفتگو در مورد اصلاحات شده باشد , طرف خطاب قرار گرفتن اش توسط اپوزیسیون باعث داغ شدن بازار گفتگو در این مورد و رواج این گفتمان گردیده است .
هنوز با وجود این که جنازه ای بیش از اصلاح طلبی حکومتی بر زمین نمانده است , کنش گران و اپوزیسیون از مرده آن نیز دست برنداشته اند و دایم با تقبیح این رفتار به مردم نقطه مقابل آن یعنی اصلاح طلبی واقعی , انحلال طلبی و حتی براندازی را می نمایانند .
بنابراین آغاز مخالفت با اصلاح طلبی و گفتگوی انتقادی در آن مورد را می توان به آمار "انحلال طلبی" و گفتمان "تغییر بنیادین قانون اساسی و حذف نهادهای غیر دموکراتیک برآمده از آن" و حتی براندازی افزود .
داغ شدن این گفتمان حتی گاهی مایه لبریز شدن صبر و از کف دادن عنان حاکمیت گردیده است , و واکنش های تحقیرآمیزی بدان صورت گرفته است .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر