یکی از دوستان پستی بدین مضمون نهاده بود :
نظرِ شریعتی ۱
جهل و نفع و ترس
عواملِ اساسیی انحرافِ بشری
"... در اعتقادِ من، همهی انحرافاتِ بشری _ از نظرِ اخلاقی یا از نظرِ روانشناسی و تعلیلِ انسانی _، ریشه در این سه عامل دارند، و اگر عاملِ چهارمی هم یافتید، خبرم کنید، که هم، فردِ انسانی را مسخ میکنند، و هم جامعه را، دچارِ پلیدیها و انحرافهای فکری و فسادِ اخلاقی میسازند. فسادِ فرد و جامعه، هر دو، یکی است، چون، آن که خیانت میکند، نه تنها جامعه را بدبخت میکند، بلکه، خودش را هم خائن میکند. از قولِ آلبر مَمی گفتم که:
.
"... استعمارگر، نه تنها کشورهای شرقی را، از صورتِ انسانِ مترقی و متمدن، در آورده، بلکه، خودش را هم، از صورتِ انسان، به صورتِ استعمارگر، در آورده است..."
.
دزدی که مالی را میبرد، خود، ثروت عزیزتری را، از دست داده است، و آن، صداقتِ انسانیی او است.
.
از نظرِ "عاملِ اجتماعی"، تضادِ طبقاتی، نظامِ انحصارطلبی و استثماری را، عاملِ انحرافها گرفتهام، و گفتهام. اما اینجا، مساله را، به عنوانِ عاملِ اخلاقی و فردی مطرح میکنم. در همین نظامِ طبقاتی، فردی که در طبقهی استثمارشده قرار دارد، میبینیم، به جای مبارزه علیهِ بیعدالتی، تمکین میکند، و دعا هم میکند!... و در طبقهی استثمارکننده، عاملی که، استثمارگر را وادار میکند، تا از دیگری بهرهکشی کند، "نفع" است..."
مجموعه آثار ۱۶ / اسلامشناسی ۱ / ص ۲۹۹
.................................................................................................................................................................
در زیر پست نوشتم :
نظرِ شریعتی ۱
جهل و نفع و ترس
عواملِ اساسیی انحرافِ بشری
"... در اعتقادِ من، همهی انحرافاتِ بشری _ از نظرِ اخلاقی یا از نظرِ روانشناسی و تعلیلِ انسانی _، ریشه در این سه عامل دارند، و اگر عاملِ چهارمی هم یافتید، خبرم کنید، که هم، فردِ انسانی را مسخ میکنند، و هم جامعه را، دچارِ پلیدیها و انحرافهای فکری و فسادِ اخلاقی میسازند. فسادِ فرد و جامعه، هر دو، یکی است، چون، آن که خیانت میکند، نه تنها جامعه را بدبخت میکند، بلکه، خودش را هم خائن میکند. از قولِ آلبر مَمی گفتم که:
.
"... استعمارگر، نه تنها کشورهای شرقی را، از صورتِ انسانِ مترقی و متمدن، در آورده، بلکه، خودش را هم، از صورتِ انسان، به صورتِ استعمارگر، در آورده است..."
.
دزدی که مالی را میبرد، خود، ثروت عزیزتری را، از دست داده است، و آن، صداقتِ انسانیی او است.
.
از نظرِ "عاملِ اجتماعی"، تضادِ طبقاتی، نظامِ انحصارطلبی و استثماری را، عاملِ انحرافها گرفتهام، و گفتهام. اما اینجا، مساله را، به عنوانِ عاملِ اخلاقی و فردی مطرح میکنم. در همین نظامِ طبقاتی، فردی که در طبقهی استثمارشده قرار دارد، میبینیم، به جای مبارزه علیهِ بیعدالتی، تمکین میکند، و دعا هم میکند!... و در طبقهی استثمارکننده، عاملی که، استثمارگر را وادار میکند، تا از دیگری بهرهکشی کند، "نفع" است..."
مجموعه آثار ۱۶ / اسلامشناسی ۱ / ص ۲۹۹
.................................................................................................................................................................
در زیر پست نوشتم :
البته در عمل چنین طبقاتی در جامعه وجود ندارند ,
همه انسان ها بر حسب موقعیت و برای نفع خودشان دیگران را استثمار می کنند , این طبقه , طبقه کردن جامعه , احتمالا تاثیر دو قطبی سرمایه داری - مارکسیستی بوده است .
حتی پدر و مادر : فرزندان شان را استثمار می کنند .
از هر دو نفر انسان که به طریقی با یکدیگر رابطه اجتماعی دارند , یکی ممکن است رفتار استثمارگرانه در پیش بگیرد و حتی گاهی جای شان را با هم عوض می کنند ! .
بنابراین موضوع بسیار پیچیده تر از این است که دکتر بیان نموده .
این ساده سازی ها و صف بندی ها بیشتر به هدف موج سواری انجام می شود .
اساسا دین به عنوان ابزاری برای بهره کشی و فریب از درون خانواده ها کاربرد پیدا کرده و بعد به شکل سازمان یافته در جامعه نمود یافته است .
ایجاد دو قطبی های کاذب نوعی فریب توده برای سوار شدن بر موج خشم آن هاست که پیش از کمونیست ها از آغاز متولیان دینی به خوبی در کاربرد آن مهارت داشته اند .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر