دوستی این متن را برای ام , جایی ! , گذاشته بود ( انگار قسمتی از یک مقاله از وبلاگ می باشد ) :
بطور
كلي در يك هرم و ساختار سازماني اگر قدرت در رأس هرم متمركزشده مونارشي و
اگر در پايين تر از رأس قرار گیرد، الیگارشی واگردرقاعده
باشد دموكراسي خواهد بود ، در هر حال نبايد از نظردور داشت كه خطر حکومت
اليگارشي به مراتب سهمگين ترازخطر قدرت نظام مونارشي حتي از نوع لجام
گسيخته آن براي منافع عموم مردم است، زيرا يك مونارش همانطوري كه اشاره شد
حتي در اوج خودکامگی پس از مدّتي از غارت منافع وثروت ملی ارضا گرديده و پس
از آن بخاطر خوشنامي هم كه شده به عمران و آباداني كشور مي پردازد و علاوه
بر آن اصلاحات دردوران مونارش ميتواندعلل ديگري هم داشته باشد مثلا
ًدردورانی که قدرت وفعاليت اليگارشي در ساختار حكومتي ضعيف و بي رمق بوده و
یا به عكس در زمانهايي كه جهت و سوي اقدامات نظام يك سر بر ضد مردم و در
جهت خلاف منافع ملی قراربگیرد باید مطمئن بود كه در آن زمان نفوذ اليگارشها
در ساختار حكومت فوق العاده قوي و گسترده بوده بطوریکه شخص مونارش عملاً
به مثابه مترسكي در دست آنان قرارمیگیرد. بطورمثال ناصر الدّين شاه
قاجاردرابتداي سلطنت تمايل شديدي به برقراي و استقرار يك نظام مونارشي تمام
عیّار از خود نشان مي داد و با انتخاب امير كبير كه شخصيتي اصلاح طلب و
مردمي بود توانست گامها ي بزرگي را در تأمین منافع ملی و پيشرفت كشور
بردارد امّا پس از مدّتي به علت ضعف و ناتواني در ارائه يك شخصيت مونارش يا
كاريزماتيك قدرتمند از خود، اليگارشهاي درون نظام توانستند بسرعت با
استفاده از خدعه و نيرنگ و تزوير و ريا اين ابرمرد و مصلح بزرگ دوران قجري
را از سر راه بردارند و راه غارت و چپاول منافع و منابع ملی را براي خود به
بهاي عقب ماندگي و ويراني كشور هموار كنند.
...
ضمن پرداختن به گفتگوی اصلی خودمان در مورد ادعای نویسنده در مورد ناصرالدین شاه قاجار پاسخ دادم :
البته ابرمرد ها هیچ گاه , هیچ مسئله ای را برای هیچ جامعه ای حل نکرده اند ! .
صرفا در داستان ها و شرح حال نوشتن ها و تحلیل ها این اتفاق رخ می دهد .
بین خودمان بماند : ابرمردی وجود ندارد ! .
داستان نویس , شاعر , نقال , قصه گو , ادیب , تاریخ نویس , فقیه , حماسه ساز , مولوی , فردوسی , حافظ , شریعتی , مطهری ... این ها "ابرمرد" را می سازند .
در ساختن ادیان نیز همین قاعده استوار است .
...صرفا در داستان ها و شرح حال نوشتن ها و تحلیل ها این اتفاق رخ می دهد .
بین خودمان بماند : ابرمردی وجود ندارد ! .
داستان نویس , شاعر , نقال , قصه گو , ادیب , تاریخ نویس , فقیه , حماسه ساز , مولوی , فردوسی , حافظ , شریعتی , مطهری ... این ها "ابرمرد" را می سازند .
در ساختن ادیان نیز همین قاعده استوار است .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر